web analytics

نسل اندر نسل

وظيفه‌ي يك پدر و مادر خوب اينه كه بچه‌ي خوبي تربيت كنن؟ يا اين كه نه تنها بچه‌ي خوبي تربيت بكنن، بلكه چنان تربيت‌اش بكنن كه تضمين بشه كه بچه‌شون هم به نوبه‌ي خودش بچه‌ي خوبي تربيت مي‌كنه؟ پس در اين صورت بهتره كه در تربيت بچه اين مساله هم در نظر گرفته بشه كه نه تنها بچه‌ي خوبي باشه، بلكه بچه‌اش هم بچه‌ي خوبي بشه و در عين حال بچه‌ي اون يكي بچه هم بچه‌ي خوبي باشه.

فرض كنيم كه مي‌تونيم مشخص كنيم كه يك بچه بايد چه جوري تربيت بشه (مثل همين جمله كه «بچه‌ي خوبي تربيت بشه كه بچه‌ي خوبي تربيت كنه»). حالا چه جوري بايد جمله‌ي مورد نظر رو تعيين كنيم كه تضمين بشه كه يك نسل (تا بي‌نهايت نسل پايين‌تر) همه آدم‌هاي خوبي مي‌شن؟ منظورم اينه كه با يك جمله‌ي كلي در تعريف تربيت، تربيت مناسب نسل‌هاي بعدي هم تضمين بشه.

اشتباه

يه اشتباه كرد اولين سفري كه به ايران داشت يك كلاسور سه سوراخه براي خواهرش آورد. بعد از اون به مدت چهارده سال مجبور بود در هر سفر كاغذ سه سوراخه بياره.

عروس مي‌آيد

ريچارد واگنر آهنگ‌ساز، رهبر اركستر و تئوريسين موسيقي، آلماني بود كه از سال 1813 تا سال 1883 زندگي كرد. قطعه‌ي «كر عروسي» كه به موسيقي استاندارد در مراسم ازدواج تعدادي از كشورهاي غربي تبديل شده، از ساخته‌هاي همين آهنگ‌سازه. جالب اين‌جاست كه اين قطعه به ندرت در مراسم ازدواج يهودي‌ها نواخته مي‌شه چون از قرار معلوم واگنر ضديهودي بوده!

بشتابيد كه علم پيش‌رفت كرد!

در اين مدت هفت ماهي كه به اين‌جا اومده‌ام امكان كار كردن نداشته‌ام (يعني كاري كه انجام بدم و متقابلا نون در بيارم!) و خودم رو با چيزهاي مختلفي مشغول كردم از جمله اين كه با يكي از استادهاي دانشگاهي كه در اين نزديكي است (بر وزن «و خدايي كه در اين نزديكي است») كار كردم. موضوع كار اين بود كه براي هماهنگي بين عامل‌هاي پرنده (Autonomous Flying Vehicles) در يك محيط سه‌بعدي راه‌هايي براي هماهنگي (Coordination) ارايه بديم. براي شبيه‌سازي ايده‌هام از نرم‌افزار NetLogo استفاده كردم و سعي بر اين بود كه با كم‌ترين ارتباط مستقيم بين اين ماشين‌ها، گروه‌شون بتونن خودشون رو با همديگه هماهنگ كنن. ايده‌اي كه استفاده كردم (و نمونه‌اش رو در حالت دو بعدي امتحان كرده بودم) اين بود كه هر ماشين بين خودش و ديگران كه در حوزه‌ي محدودي از ديدش هستن فنرهايي مجازي در نظر بگيره و با توجه به نقطه‌ي تعادلي كه به صورت مكانيكي در اون قرار مي‌گيره، موقعيت جديدي براي خودش انتخاب كنه. هدف اصلي‌تر من از اين كار، سروكله‌زدن با سيستم‌هايي بود كه در اون رفتارهاي ساده و محلي (Local) عامل‌ها منجر به رفتارهايي گروهي مي‌شه كه با مشاهده‌ي صرف رفتارهاي عامل‌ها قابل پيش‌بيني نبوده باشه (در اين مورد بعدتر هم صحبت خواهم كرد). فعلا اين ويديوي كوچيك رو از نتيجه‌ي كار كه با بدبختي تهيه كرده‌ام ببينين، لطفا!