اگر خواهان ديدن فيلمي آروم و بيدردسر هستين، فيلمي به نام Ensemble, c’est tout رو از دست ندين (عملا تا به حال پيش نيومده كه فيلمي با بازي Audrey Tautou ببينم و لذت نبرم). اگر هم خواهان ديدن فيلمي لطيف هستين كه روابط انساني قشنگي رو به نمايش ميذاره، فيلمي هست به اسم Michou d’Auber كه پيشنهاد ميكنم اين رو هم از دست ندين.
سوال
يك مردمشناس ميگفت «وقتي كه وارد يك اجتماع ميشيم، ممكنه احساس كنيم كه آدمهاي بيادبي هستن در حالي كه اين الزاما بيادبي نيست و ممكنه به خاطر تفاوت فرهنگ اونها با ما باشه كه چنين حسي به ما دست ميده». من هم موافق هستم و به طور كلي اين طور بگم كه اگر ارتباط به درستي برقرار نشه، اين احتمال هست كه طرفين، حركات و رفتارهاي طرف مقابل رو نوعي بيادبي يا توهين تلقي بكنن.
اما احساس ميكنم در مورد ايران امروز در بعضي موارد داستان متفاوته. خيلي مواقع هست كه مطمئن هستم كه برداشت من از رفتارهاي طرف مقابل از اختلاف بين فرهنگها نيست، بلكه طرف دقيقا قصد توهين يا بياحترامي داره. وقتي هم كه بياحترامي، بيادبي، آزار و توهين با قصد و نيت انجام ميشه، ديگه نميشه روش اسم اختلاف فرهنگي يا چيزهاي مشابه گذاشت بلكه خيلي راحت ميشه گفت بياحترامي يا توهين بوده.
حالا سوالي كه من رو به خودش مشغول كرده اينه: چرا ؟
صداي ما را از ايران ميشنويد
اينجا ايران است، جايي كه كمونيسم در رگ و گوشت و پوست و خون و روح و جان ملت جريان دارد.
با فروشنده
– آقا اين سيدي جلدش باز شده، اگه ممكنه يكي ديگه بدين.
* نه اين درسته، همينو ببرين.
– آخه اين جلدش بازه، لطف كنين اون رو به جاي اين يكي بدين.
* نه اينا هيچ فرقي ندارن، مهم نيست، همين هم خوبه.
– خوب براي من مهمه. نميخوام جلدش باز شده باشه.
* شما اشتباه ميكنين. نبايد براي شما مهم باشه.
– آقا جان اصلا من ميخوام اينو كادو بدم، براي اون آدم مهمه.
* نه اون هم اشتباه ميكنه. براي اون هم نبايد مهم باشه.
– …
اشرف مخلوقات؟… بهع!
باباجان! اين انسان رو ولش كنين كارش رو بكنه. چرا اين اندازه گير ميدين كه هوا رو گرم كرد، محيط زيست رو نابود كرد، طبيعت رو خراب كرد، گونهها رو منقرض كرد، انرژي مصرف كرد و هزار و يك گير بيدليل ديگه؟ خوب اين انسان هم جزيي از همين طبيعته ديگه، داره مسيرش رو ميره. حالا اين وسط گونههاي ديگه هم نابود شدن كه شدن. مثلا اگه قورباغهها نسل فلانجور حشره رو كم كردن، شما بهشون اعتراض ميكنين؟! مگه انسان چه فرقي داره؟ يه ذره قدرتاش بيشتره و تواناييهاش بيشتره. تو تكامل اينجوري بالا اومده، نوش جوناش، حقشه كه از قدرتاش استفاده بكنه. شايد هم دلش خواست خودش خودش رو نابود بكنه. خب بكنه. مگه دايناسورها از بين رفتن، كسي چيزي گفت؟ اصلا مگه به همين سادگيهاست؟ مثلا فكر كردين انسان همينجوري ميمونه؟ به قول يكي از دوستام خيلي سادهاين!
باباجان! خيلي هم كه انسان دنيا رو به هم بريزه، در نهايت يه نسل جديدتر و بهروزتر از انسانها به وجود مييان كه در برابر خرابكاريهاي پيشينيان مقاومت بيشتري دارن و ميتونن باقي بمونن، همين! نگران چي هستين؟ كه اين گونهي ضعيف و آسيبپذير فعلي مبادا تغيير بكنه؟!
به طور كلي، من شخصا اعتقاد ندارم كه انسان موجودي با شعور و درك ويژه است بلكه انسان رو هم مثل بقيهي موجودات ميدونم با اين تفاوت كه قدرتاش بيشتره (مثلا بگيرين ده برابر، صد برابر، دويست برابر). انسان از نظر من چيزي بيش از اون نيست. جزيي از طبيعته و لاغير. اگر دست بردن در طبيعت و روندش زشته، دست بردن در اعمال انسان هم زشته، چون به نوعي دست بردن در همون طبيعته. اگر ميبينين انسان دنيا رو به هم ريخت، چرا نميپذيرين كه حداكثرش اينه كه در كتابهاي تاريخ آينده اين طور نتيجهگيري كنن كه در فاصلهي سالهاي فلان تا بهمان يك گونه به وجود اومده بود (به اسم انسان) كه خيلي بر گونههاي ديگه تاثير گذاشت اما بعد از مدتي (مثلا هفتصد ميليون سال) دوباره نظام كرهي زمين به حالت متعادلي برگشت. همين!
يك پروژهي خيلي خيلي بزرگ
امشب مرور گذراي من از فيلمي به اسم Seven Up تموم شد. در اين فيلم با تعدادي بچهي انگليسي هفت ساله از موضوعات مختلف صحبت كردهان و نظرشون رو در مورد مسايل مختلف مثل ثروت، شغل و ازدواج پرسيدهان. بعد با همين بچهها وقتي كه چهارده ساله شدن صحبت كردهان و بعد وقتي بيست و يك ساله شدهان و همينطور بيست و هشت ساله و سي و پنج ساله و چهل و دو سالگيشون رو به تصوير كشيدهان!
فيلم جالبي بود و به هر حال ديدناش رو توصيه ميكنم. البته لازمه كه بيننده حوصله داشته باشه كه قشنگ به صحبتها گوش كنه و دقت كنه و اين موضوع براي من كه نه حوصله دارم و نه پيشنيازهاي زباني، كمي مساله رو سخت كرد!
يكي از نكات مثبت فيلم اين بود كه بيننده اين فرصت رو داشت كه ببينه چه طور بچهاي در آينده چه طور آدمي ميشه و قضاوتهاي ما از سنين اوليهي اين بچهها تا چه حد در آينده درست خواهد بود.
سياهان سفيدان را دريابند يا بالعكس
– من سياهپوست استخدام نميكنم چون اگر كاري ازش بخوام، به من ميگه كه چون من سياه هستم تو اين كار سخت رو به من دادي و اگر سفيد بودم اين كار رو به عهدهي من نميذاشتي. به همين دليل خودم رو راحت كردم و دور سياهپوستها رو خط كشيدهام.
اندر كرامات ملت آمريكا
– اگه بخواي ميتوني براي مسافرت بري انگليس، اونجا مشكل زبون هم نداري چون اونجا انگليسي حرف ميزنن.
– جدي؟!!! يعني مردم انگليس هم انگليسي حرف ميزنن؟ جدي ميگي؟!! نميدونستم….
اين قسمتي از يك گفتگوي واقعي بود كه با يكي از شهروندان همين مملكت ايالات متحده داشتم.
و اما ايران: تعداد خيلي زيادي از مردم حتا نميدونن ايران چه جور كشوري هست و كجاي دنيا هست. بيشتر افرادي كه اطلاعاتي هم دارن، ميپرسن «طرفهاي عراقه؟» و در يك مورد هم طرف گفت «ايران همون طرفهاي روسيه است؟» و جالب اينجاست كه پير و جوون نداره و همگي اطلاعاتشون در يك حدوده (شايد حتا جوونترها بدتر هم باشن). حالا كمي فكر كنين كه اين همه دعوا بر سر برنامههاي اتمي ايران هست و گاهي هم صحبت از جنگه و اين كه آمريكا به ايران حمله بكنه و قسمت عمدهاي از اين ملت حتا خبر ندارن ايران كجاي دنيا هست.
زندگي سگي
وقتي كه براي خيالپردازي به مواد اوليه احتياج باشه و روزي مواد اوليه تموم بشن….
اندر كرامات
و از كرامات ملت ما هم يكي اين كه اولين شنوندهي اعتراضاتشان، بيجانترين اشيا و ساختمانها هستند.