Image from Dr. Christian von Ferber’s website
قبلتر نوشته بودم که در شبکههای «دنیای کوچک» و شبکههای «بی مقیاس» (مثل شبکههای اجتماعی) بعضیها هستن که حالت مرکزیتری دارن و با افراد خیلی بیشتری در ارتباط هستن در حالی که عموم افراد با تعداد کمتری رابطه دارن. چیزی شبیه به شکل بالا.
در این حال اگر قرار باشه در شبکه واگیری به وجود بیاد، همین افراد نقش خیلی مهمی ایفا میکنن. مثلا وقتی آنفلوانزا واگیردار میشه، اگر یکی از همین افراد پرارتباط مبتلا بشه، بیماری خیلی سریعتر در جامعه منتشر میشه. از اون طرف اگر این افراد پرارتباط ایمنی داشته باشن (مثلا واکسن زده باشن)، احتمال متوقف شدن و از بین رفتن واگیر بیشتر میشه.
یکی دیگه از نمونههای این شبکهها شاید شبکههای کامپیوتری باشن. بعضی از ماشینها با تعداد خیلی زیادی ماشین در ارتباط هستن در حالی که اکثر ماشینها با یک یا تعداد کمی ارتباط دارن. مزیت این ساختار چیه؟ شبکه کمابیش در برابر اتفاقهای ناخواسته ایمنه. مثلا اگر یکی از ماشینها به طور تصادفی خراب بشه، اخلالی در کار شبکه پیش نمییاد چون که اون ماشین به احتمال خیلی زیاد یکی از ماشینهای کمارتباط بوده و ساختار شبکه هنوز پابرجاست و ارتباطها به جای خودشون هستن. عیب این ساختار چیه؟ شبکه در برابر حملههای سازمانیافته آسیبپذیره. مثلا تصور کنین که کسی بتونه به نوعی به سایتی مثل گوگل حمله کنه و اون رو از کار بندازه. در این حال جمعیت خیلی بیشتری آسیب میبینن و ساختار شبکه به طور کلی زیر و رو میشه.
شاید این نوشته کاملا دقیق نباشه. به خصوص این که من هنوز هم در درک مفهوم شبکههای «دنیای کوچک» و «بیمقیاس» مشکل دارم. لطفا اگر نظری دارین من رو در جریان بگذارین.
since it seems that you are interested in the ideas of
:networking you might enjoy the following
http://www.archive.org/details/AdamCurtis-AllWatchedOverByMachinesOfLovingGrace
the history of the networking ideology is mainly discussed in the second part
ps/ this comment is not directly related to this post