اگر براي مجازات مجرمان راهي بود به اين ترتيب: بعد از ارتكاب جرم در مغزشون تاثيراتي ايجاد ميكردن كه از اين به بعد انجام اون عمل مجرمانه در اون فرد متوقف بشه (مثلا انجام اون عمل با يك احساس دردناك تداعي بشه) و در نتيجه تضمين بشه كه ديگه طرف اون عمل رو انجام نخواهد داد. بعد از اون هم طرف آزاد ميشد و مثل بقيه زندگي ميكرد.
به نظر شما عادلانه خواهد بود؟
احتمالا تعداد زيادي عقيده خواهند داشت كه درمان مجرمان مهمترين بخش در مجازاتشونه و با اين ترتيب اين مجازات ميتونه مناسب باشه. ولي به نظر من اين كافي نيست. مثلا فرض كنين كه يك نفر كسي رو كشته و بعد از ارتكاب قتل همين عملي رو كه گفتم، روي مجرم انجام بدن. دست كم در يك قسمت، اين قضيه لنگ ميزنه و اون بازماندگان مقتول هستن. به نظر من يك قسمت از مجازات براي اينه كه بازماندگان به نوعي احساس كنن كه انتقامشون گرفته شده و شايد چنين مجازاتي كه گفتم راضيشون نكنه و خيلي وقتها لازم دارن كه ببينن همون بلا به سر مجرم هم اومده تا كمي احساس آرامش بكنن.
يك مورد ديگه هم هست: كساني معتقد هستن كه يكي از كاربردهاي مجازات مجرم اين هست كه براي ديگران عبرت ايجاد بكنه و از تكرار مجدد اون جرم جلوگيري بكنه. با اين ترتيب باز هم اين روش مجازات كه گفتم كارساز نخواهد بود، چون كاربرد هشداري براي بقيهي افراد جامعه نخواهد داشت. شايد لازمه كه يك قاتل اعدام بشه كه ديگران اثر بعدي عمل قتل رو ببينن و بلكه خودشون از انجام اون عمل توسط خودشون جلوگيري بكنن. ولي سوال اينجاست كه آيا مجازات مجرمان واقعا براي ديگران اثر بازدارنده داره؟ يعني مجازاتهايي كه تا به الان اعمال شدهان، باعث كاهش جرم و جنايت شدهان؟ اگر مجرمان به اين شكل مجازات نميشدن، ميزان جرم و جنايت از اين كه هست خيلي بيشتر ميشد؟