طبق تئوریها و مشاهدات فعلی، عمر این جهان چیزی حدود چهارده میلیارد ساله و زندگی در کره زمین چیزی حدود چهار میلیارد ساله که به وجود اومده. یعنی حتا ده میلیار سال از عمر دنیا نگذشته بوده که حیات به وجود اومده. آقا یه چیزی تو مایههای بچهی ناخواسته!
من هنوز هم تو کف این هستم که چرا اختلاف سن عالم و حیات تا این اندازه کمه. از ما که گذشت، اما مخالفان نظریههایی مثل فرگشت (تکامل) و آغاز حیات جا داره به این مساله بیشتر بپردازن که چه طور شد که هنوز هیچی نشده، حیات هم در این دنیا به وجود اومد؟
سلام دوست عزیز
از آشنایی با شما مسرورم
من محمد از بوشهر هستم
خوشحال می شوم به ما سری بزنید
بی صبرانه منتظرم …
چه تعبیر با مزه ای. بچه ناخواسته. تعبیر جالبیه
هنوز هیچی نشده یعنی چی؟ مگه قرار بوده چی بشه؟
توی علم اینطوری سوال نمی کنند. و اگر هم سوالی می کنند همینطوری جواب نمی دهند. اگر این سوال را از من بپرسند می گویم سوال مبهم و بی معنی است و نیاز به توضیح دارد. منظور این است که زمان ملا ده ملیارد ساله نتانسته زمینی که امکان زایش و پرورش حیات را داشته باشد. یا اینکه سوال شما معنی دیگری دارد.
به هر حال جالب بود.
پیروز باشید
منظورم اين بود که حيات بعد از تنها ده ميليارد سال به وجود اومده که برای چنين اتفاق بزرگی زمان به نسبت کمی بوده.
حالا از کجا معلوم این اتفاق بزرگ بوده؟
ضمنن من ارتباط قضیه با فرضیه ضد تکامل(خلقت) رو نفهمیدم…واسه اونا بهترم شد به نظرم..کن فیکون و اینا دیگه
منظورم اینه که به وجود اومدن حیات اتفاق بزرگی بوده (به هر حال). حالا مخالفان نظریهی آغاز حیات (یا دست کم اون نظریهای که مورد نظر منه)، میتونن به این موضوع بیشتر گیر بدن که اگر به وجود اومدن حیات ناشی از یک اتفاق از بین تعداد زیادی گزینه بوده، پس چرا با این سرعت به وجود اومده.
.
این طوری بگم: فرض کنیم احتمال به وجود اومدن حیات به صورت خود به خودی و تصادفی در یک سال برابر با p باشه (که عدد خیلی کوچیکی هم باشه). احتمال این که بعد از یک سال حیات به وجود نیاد میشه یک منهای p و این که بعد از دو سال به وجود نیاد میشه یک منهای p به توان دو و به همین ترتیب (متاسفانه نمیتونم به خاطر مسایل فارسی نویسی توی این متن این جا فرمول بنویسم). حالا احتمال به وجود نیومدن حیات بعد از n سال میشه یک منهای p به توان n و هر چه قدر که n کوچیک تر باشه، احتمال به وجود نیومدن حیات هم بیشتر میشه. با این ترتیب اگر تنها بعد از چند میلیارد سال این اتفاق بزرگ افتاده باشه (به هر حال حیات کم چیزی نیست!)، پس احتمال خیلی کمتری بوده که این اتفاق بیفته.
.
وجدانا منظورم رو رسوندم؟ این مساله برای من خیلی ناموسیه و خیلی برام مهمه که منظورم رو تونسته باشم در مورد این مساله برسونم.
تو این ده میلیارد سال داشته مقدماتش آماده می شده. بعدشم کار کارِ جهش های ژنیِ . یه جایی این p ِ زده بالا.
سلام. موافق نيستم. مخصوصن با آن کامنت آخرینات. به نظرم اين فرض که “احتمال به وجود اومدن حیات به صورت خود به خودی و تصادفی در یک سال برابر با p باشه” غلط است. احتمال به وجود آمدن حيات در همهی زمانها يکی نبوده. به نظر من بديهی است که احتمال به وجود آمدن حيات در چند دقيقهی اول بعد از انفجار بزرگ، صفر بوده، ولی در سال پنج میلياردم، وجود داشته. و اصولن احتمال وجود حيات در سال یک ميليارد با سال شش ميليارد متفاوت است و نمیتوانی بگويی یک منهای p.
يک مثال ديگر بزنم که منظورم را برسانم: حيات چرا؟ از آهن صحبت کن. از اورانيوم. از مولکولهای سنگين احتمال به وجود آمدن همهی عناصر و مولکولها در همهی زمانها يکی بوده؟ به نظر من که نه. چرا مولکولهايی که علايم حيات را نشان میدهند مستثنی میکنی؟
و بعد، اين که به نظرت اختلاف سن به وجود آمدن دنيا و حيات کم است، به نظرم بیمعنی است. کم يا زياد اين جا معنی نمیدهد. با چی مقايسه میکنی؟