«استیون استروگاتز» در این ویدیو در مورد سنکرون شدن صحبت میکنه (نمیدونم عبارتهای «همزمان شدن» یا «هماهنگ شدن» جایگزینهای مناسبی هستن به جای سنکرون؟). از حاضران میخواد که با هم به صورت هماهنگ دست بزنن و حاضران هم به خوبی از پس دست زدن ریتمیک بر مییان. از این میگه که برای این سنکرون کردن به هوش زیادی احتیاج نبوده. به دانش خاصی هم نیاز نبوده. حتا به طور کلی الزاما ضروری نیست که عواملاش زنده باشن. یک آزمایش با دو مترونوم میکنه و نشون میده که چهطوری دو مترونوم با هم هماهنگ میشن. اگر دو مترونوم رو در جای سختی قرار بدین که هیچ حرکتی نداره، قاعدتا تاثیری در عملکردشون نمیگذاره و هرکدوم ساز خودش رو میزنه. اما اگه این دو تا به نوعی وابستگی مکانیکی به همدیگه داشته باشن، بر هم اثر میگذارن و بعد از مدتی هماهنگ میشن. ترجیح میدم به جای استفاده از ویدیوی استروگاتز، ویدیوی مترونومهای خودم رو نشون بدم. در پایین اون سینی چایی روی دو تا کنسرو رب گوجهفرنگی قرار داره و به راحتی به چپ و راست حرکت میکنه. وقتی که مترونومها حرکت میکنن، گاهی اون سینی تکون میخوره و همون باعث میشه که به سنکرون شدنشون کمک بشه (در فیلم اون دستبند سبز رو هم عنایت داشته باشین لطفا).
che ghashang. che dasbandi. bah bah. che robbi, che sini! filmesh kheili khoob bood heif ke sedaye zibaye metronom ke kolleh dishab behesh adat kardeh boodim shenideh nemishod
Kheyli bahal bud!, mersi
Dastbandesham ke dige harf nadare!
خیلی خوب بود. از ویدیوی اصلی هم بهتر بود. راستی مترونوم از کجا آوردی؟
تکبیر!
این آزمایش نشان داد که تئوری و عمل هر دو یکیست.
به نظرم واژهی مناسب برای synchronization، «همزمانی» است. یعنی دستکم این واژهایست که من سالهای پیش استفاده میکردم.
به علی ن: مترونوم دو تا به خرج استاد خریدیم. شاید اگه از نتایج خوشحال بود، سومی رو هم اضافه کردیم.
به سولوژن: اول که مرسی از تایید یکسانی تئوری و عمل. دوم هم در مورد «همزمانی»، حرف شما برای ما حجته و اطاعتاش واجب!
هوممم….خیلی جالب بود!
البته جالب تر می شد اگر در اين آزمايش تنظیم کننده فرکانس مترونم ها را روی یک رنج کاملا برابر قرار نمی داديد.
به پارسا: صحبت خیلی خیلی خوبی بود. قدم بعدیام اینه که همین رو امتحان کنم و ببینم تا چه اندازه اختلاف فرکانس در همزمانیشون اخلال ایجاد نمیکنه.
فقط اينبار فيلم با صدا آپ کن لطفا که هم ما صدای مترونوم را بعد مدتها بشنویم و در مصايب الهام خانم هم تا حدی شريک باشيم.
جالب بود. شاید هم ایرانی ها خیلی قدیم از این موضوع یه جورایی استفاده می کردند.
منار جنبان رو می گم!
حدس میزنم اگر فرکانسها یکسان یا مضرب صحیحای از یکدیگر نباشند، همزمانیای رخ ندهد. آزمایشاش کن قربان!
به سولوژن: قربان شنیدهام که اگر فرکانسها تا حدی به هم نزدیک باشن، همچنان مترونومها میتونن تا حدودی با هم دیگه همزمان بشن. به این ترتیب که هر دو کوتاه مییان، یکی با فرکانس کمتر بگرده و یکی با بیشتر. اما به هر حال در برنامههای آتی هست که امتحان کنم. :)
بسیار جالب. دو تا پاندول حرف همو می فهمن با هم کنار میان…
نتیجه:
اگه دیدی کسی حرف حالیش نمیشه می تونی بهش بگی پاندول.به این معنی که به اندازه پاندول حالیت نیست.
مثال:
آدم پاندول یا مثلا، بابا مترونوم
خیلی هم محترمانه است.