به جان خودم این که هفتهی دیگه قراره جوایز نوبل رو تقسیم کنن، برام خواب نذاشته. بزنه و من هم برنده بشم… حالا پرستیژش به کنار، اون یک میلیون و دویست و پنجاه هزار دلار رو میزنم مرحم زخمهای اقتصادیام باشه. دست کم تا مدتی مشکل فاندینگ نخواهم داشت.
توضیح: استاد راهنما دو تا پاشو کرده تو یک کفش که فاندینگ نداره و اخلاقی و مسوولانه نیست که یک دانشجو داشته باشه و نتونه ازش پشتیبانی مالی بکنه (من با این وضعیت فعلی مشکلی ندارم، اون مشکل داره. یه چیزی تو مایههای شاه میبخشه شیخ علی خان نمیبخشه). اصرار هم داره که من برم با یک استاد هوافضا کار بکنم که پول داره. اون هم میگه که لازمه که اول دانشجوی هوافضا بشم. دوم تبدیل بشم به دانشجوی فوق لیسانس. سوم فوق لیسانسام رو بگیرم. چهارم اگر عمری بود، بعد از پایان فوق، دکترا رو شروع کنم. من هم قصد دارم که با استاد راهنمای فعلیام صحبت بکنم که ببینم مشکلاش چیه که یک دفعه تا این اندازه دلسوز من شده، اما متاسفانه تا مدتی وقت حرف زدن نداره. ما هم که این وسط پا در هوا موندیم. اگر یک جایزهی نوبل ببرم، دست کم مشکلات فاندینگ حل میشن. بقیهاش هم خدا بزرگه.
یعنی آقا (یا شاید هم خانم؟!) یکهو بعد از این همه سال یادش افتاده که دیگه پول نداره؟!
در واقع از اول هم پول نداشت. من از اول سال ۲۰۰۹ با این آقا کار میکنم و اول که تیای داشتم و در طی تابستون هم پولی نداشتم. الان حرفی ندارم که کارهای داخل دانشگاه انجام بدم یا به دنبال تیای بگردم، اما یک دفعه استاد زده به اون خط که این روش مسوولانه نیست و حتما باید به من پول بده، وگرنه من باید برم. مشکل این جاست که شاید هم برم و با استاد هوا فضا کار کنم (که چالش بزرگیه، اما به هر حال حرفی ندارم)، اما ترجیح میدم که برای چنین تصمیم بزرگی دست کم یک بار با استاد صحبت کرده باشم. متاسفانه استاد تا چند هفتهی آینده وقت هیچ گونه حرف زدنی رو نداره. از طرفی دیگه باید به استاد هوا فضا زودتر جواب بدم و شاید مجبور بشم حتا بدون صحبت با استاد، به اون جواب مثبت بدم. اینه که امیدم رو بستم به جوایز امسال، چون به نظر پیچیدگی وضعیتاش از همه کمتره!
سه نکته:
1- وقتی محبت استاد به این اندازه زیاد شد یعنی اینکه بهتر که اجازه ندی بیش از این به زحمت بی افته حالا صحبت بی ضرر نیست اما به گمونم زیاد موثر نیست حداقل در دراز مدت باز فیلش یاد هندستون می کنه و …
2- هوافضا خوبه اما ایده یک فوق دیگه اصلا جالب نیست.
3- حتما راههای دیگری هم هستن…
من با پارسا موافقام.
استادی که تا چند هفته وقت حرفزدن نداشته باشد بعدا هم خیلی زیاد وقت نخواهد داشت.
هیچ استاد دیگری در دپارتمان خودتان نیست؟
استاد هوافضا روی موضوعای کار میکند که تو دوست داشته باشی؟
استادی که در دپارتمان خودمون (برق) باشه و از این کارها بکنه که من دوست دارم، نه، من تا حالا ندیدم. استاد هوافضا همون کارهایی رو میکنه که من دوست دارم:
Nonlinear Dynamics, Chaos
و تا حدودی
Autonomous Robots
از طرف دیگه این استاد هوا فضا ده نفر دانشجو داشته که همگی ترکاش کردن. در نتیجه احتمال این که من یازدهمین دانشجوش باشم ولی ترکاش نکرده باشه، کمی کم میشه!
اوضاع استاد هوافضا هم که مشخصه پس بچسب به راه حل سومی. در ضمن به هیچ کدوم از این کارهایی که شما دوست داری نوبل هم نمیدن.
به پارسا: در مورد نوبل فکرش رو کردم. اگر بتونم تئوری جامع حیات
General Theory of Life رو در بیارم و به اسم خودم منتشر کنم، فکر کنم مستحق دو سه تا نوبل باشه، دست کم!
لازم شد در این مورد یک پست بنویسم.
تا زمانی که شما یک پست دررابطه با تئوری جامع حیات بنویسی من سعی می کنم به جای تماس با آکادمی سلطنتی سوئد در رابطه با جوایز نوبل اول برات یک جایزه ادبی پیدا کنم. آی خدا دلمون خنک میشه یک ایرانی چندتا نوبل رو با یک جایزه ادبی با هم ببره جبران همه این سالهای گذشته میشه. درضمن دهن استادت باز می مونه.