ویدیوی بالا رو در فیسبوک به اشتراک گذاشتم و از دوستهای غیرخاورمیانهایام خواستم بنویسن که نظرشون در مورد این موسیقی چیه و این که آیا به نظرشون غمداره یا خنثی است. دو نفر جواب دادن: یک دوست ژاپنی (کهایکو، که قبلتر در موردش گفته بودم) نوشت «شبیه به آوازهای بودایی… با سکون و آرامش… صدا و موسیقی پسزمینه و شمعهای زیبا…» و یک دوست آمریکایی نوشت «شروعش شاد و بزمی به همراه رقص نتهای بالا بود. اما آوازش آرامشبخش بود. غمدار نبود، البته شاد هم نبود»
برای من جالب بود که به نظر این دو نفر، این موسقی غمدار نبود. میگن آرامشبخش بود و اون میگه «بزمی» شروع شد. برای من غم دنیا در این همین قطعه موسیقی جمع شده. از این تلختر نمیتونم موسیقیای تصور کنم. هر بار که میشنوم، غم این دنیا و اون دنیا روی سرم خراب میشه. ولی باز هم دوست دارم بشنوم؛ انگار که سرم برای غم میخاره.
نمیدونم غم در یک اثر هنری از کجا وارد میشه. به نظرم در مورد این قطعه موسیقی، تمام سالهای زندگیام در ایران و هربار که در موقعیت غمباری بودهام و همزمان موسیقیای با این سبک شنیدهام، در این نگاه من موثر بودهان. در بچگی در مراسم عزاداری محرم زیاد حضور به هم میرسوندیم، نه به عنوان شرکت کننده، بلکه به عنوان تماشاچی. یادمه که ماها از طبل و سنج خوشمون میاومد و چنین مراسمی برامون بیشتر به نوعی تشریفات موسیقایی شبیه بود. بابامون هم با این که اعتقادی نداشت، متعهدانه و به صورت جدی ما رو از این دستهی عزاداری به اون دسته و از این سینهزنی به اون یکی میبرد. موضوع غذا و نذری هم در میون نبود؛ در کرمانشاه اون زمان غذای نذری چندان مرسوم نبود. به نظر میرسه که با تمام اینها، غم رو از اون مراسم درک کردهام.
یک چیز نیمه مربوط هم بگم: یک شب، سر میز شام، در یوتیوب موسیقی «گنجشک لالا سنجاب لالا» رو پیدا کردیم و خوشخوشان برای هامون پخش کردیم. در سکوت کامل گوش کرد و یک کلام حرف نزد. بغضی در گلوش شکل گرفت و همینطور که موسیقی پخش میشد، بغضش بیشتر و بیشتر میشد (برای قطع کردن موسیقی دیر شده بود). به جلو خیره شده بود و هر از گاهی به ماها نگاهی میکرد. به محض این که لالایی تموم شد، زد زیر گریه و انصافن هم سوزناک گریه کرد. اون شب اولین و آخرین باری بود که موسیقی لالایی رو براش پخش کردیم. اما از اون شب تا به حال، چند ماه میشه که هرشب، به اصرار خودش، ما براش همون لالایی رو میخونیم تا خوابش ببره. انگار که سرش برای کمی غم میخاره.