اولین عشقم بود. در دبیرستان با هم آشنا شدیم و به مدت دو سال با هم ارتباط داشتیم. تصمیم گرفته بودیم ازدواج کنیم و تشکیل خانواده بدیم. متاسفانه من باردار شدم و تمام دنیامون زیر و رو شد. ما میخواستیم ازدواج کنیم، اما پدر و مادرهامون فکر کردن که ما باید رابطهمون رو به هم بزنیم و بچه رو هم برای فرزندخواندگی بگذاریم. اون مدت سختترین دوران زندگیام بود. هیچ وقت نتونستیم از اونچه که اتفاق افتاده بود واقعن بگذریم. اون مدرسه رفت و به مدت پنج سال نه دیدمش و نه باهاش حرف زدم.
مادر زیستی
ارتباط بین مادر زیستی و پدر زیستی، هم بر روند فرزندخواندگی تاثیر میگذارد، هم بر احساسات ناشی از این بحران در زندگیشان. گاه احساس فقدانی که از ارتباط مادر زیستی و پدر زیستی اضافه میشود، احساس فقدان در فرزندخواندگی را هم تشدید میکند.
چندان نمیشناختمش. وقتی متوجه شدم که باردارم، به جایی رفتم که کار میکرد تا بهش خبر بدم. گفتن به ایالت اورگان رفته. از اون موقع دیگه هیچ وقت ندیدهامش. دوست دارم بدونم الان کجاست چون میخوام بهش بگم که یک دختر قشنگ داره. مطمئنم که روحش هم خبر نداره.
مادر زیستی
گاه رابطهی بین مادر زیستی و پدر زیستی دورادور است، گاهی هم هیچ رابطهی دیگری بینشان نیست. این فقدان ارتباط و پشتیبانی که به مسایل اضافه میشود، بر فرزندخواندگی و احساسات آتی مربوط به دوران فرزندخواندگی تاثیر میگذارد.
این پست برگرفته از کتاب Adoption Wisdom: A Guide to the Issues and Feelings of Adoption نوشتهی دکتر مارلو راسل بود که با اجازه از خود نویسنده نوشته شده.