معتقدم که زمینی که روش راه میرم تنها بخش محکمیه که در زندگی دارم، که البته همین هم باعث میشه زمینلرزهها ترسناکتر به نظر برسن.
فرزندخوانده
خداحافظیها هنوز هم برای من سختن. میدونم به نظر منطقی نمییاد، اما هروقت که شوهرم به سفر میره، نگران میشم که دیگه برنمیگرده – که اتفاقی براش خواهد افتاد.
فرزندخوانده
نامعمول نیست که فرزندخواندهها ترسهایی داشته باشند که شدیدتر از کسانی است که فرزندخوانده نیستند. در کودکی، فرزندخواندهها ممکن است دشواریهای بیشتری هنگام جدایی داشته باشند، مثل خوابیدن یا اولین روز مدرسه. گاه فرزندخواندههای بزرگسال منتظر بدترین چیزها در موقعیتهای گوناگوناند، شاید با این تصور که اگر رخدادی بد روی دهد، خود را آماده کرده باشند. اما واقعیت فرزندخوانده این است که چیزهای ترسناک، مثل جدایی اولیه از مادر زیستی، واقعن رخ میدهند.
این پست برگرفته از کتاب Adoption Wisdom: A Guide to the Issues and Feelings of Adoption نوشتهی دکتر مارلو راسل بود که با اجازه از خود نویسنده نوشته شده.
One thought on “فرزندخواندگی: ترسها”