فرزندخوانده بودن اذیتم نمیکرد چرا که میدونستم که خانوادهای دارم که عاشقانه دوستم داشتن و حواسشون به من بود و همین بیشتر از اونی بود که بیشتر مردم فکر میکردن.
فرزندخوانده
ارتباط خاصی با پدر و مادرم دارم – پدر و مادر زیستیام این رو از دست دادن. چهل و یک سالمه و هنوز هم در خونهی پدر و مادرم باهاشون زندگی میکنم.
فرزندخوانده
کودکی شادی نداشتم – با این که اگر مادرم این رو بشنوه، دیوانه میشه! پدرم من رو میزد و از نظر عاطفی من رو مورد آزار و اذیت قرار میداد. داغون بودم. تلاش کردم که خودکشی کنم، بیماری بیاشتهایی (انورکسیا) داشتم و در سن هفده سالگی خارج از ازدواج باردار شدم.
فرزندخوانده
ارتباطی که فرزندخواندهها با پدر و مادرشان دارند، از خانواده به خانواده فرق میکند. بعضی فرزندخواندهها به پدر و مادرشان خیلی نزدیکاند و حتا نمیتوانند تصور کنند که به دست کسی دیگر بزرگ شوند. بعضی دیگر از فرزندخواندهها از حسی میگویند که گویا به خانوادهشان تعلق نداشتهاند. بعضی فرزندخواندهها تجربههای آزار و اذیت در خانوادههایشان داشتهاند.
این پست برگرفته از کتاب Adoption Wisdom: A Guide to the Issues and Feelings of Adoption نوشتهی دکتر مارلو راسل بود که با اجازه از خود نویسنده نوشته شده.
One thought on “فرزندخواندگی: ارتباط با پدر و مادر”