وقتی بیست و چهار سالم بود، داشتم با خالهام در مورد مشکلات خانوادگی که با شوهرم داشتم صحبت میکردم. خالهام گفت مادرم دو سال قبل از این که من به دنیا بیام، عمل هیسترکتومی (برداشتن رحم) داشته. مدتی طول کشید تا این خبر برام جا بیفته. بالاخره درک کردم که خالهام داشت به من میگفت که به فرزندی گرفته شدهام. به مدت یک سال دچار فراموشی شدم. حتا نمیتونستم تاریخ تولدم رو به یاد بیارم بدون این که از روی گواهینامهی رانندگیام تاریخ تولدم رو ببینم. نمیتونستم باور کنم که مادرم هیچ وقت این موضوع رو به من نگفته بوده.
فرزندخوانده
چه چیزی آزاردهندهتر از این است که در مراحل بعدتر زندگی پیببرید که حقایق پایهای دربارهی وجودتان اشتباهاند؟ وقتی به انسانها حقایقی که در مورد این که چه کسی هستند و از کجا آمدهاند گفته نشود، احساس شوک، فریب خوردگی، دروغ شنیدن و عصبانیت میکنند. گفتن حقیقت در مورد فرزندخواندگی به کودک، اجازه میدهد اطلاعات یکدست، یکپارچه و پذیرفته شوند و به صورت هنجار درآیند.
این پست برگرفته از کتاب Adoption Wisdom: A Guide to the Issues and Feelings of Adoption نوشتهی دکتر مارلو راسل بود که با اجازه از خود نویسنده نوشته شده.
One thought on “فرزندخواندگی: پی بردن به موضوع در مراحل بعدتر زندگی”