پدر و مادرم همیشه به من میگفتن که من به فرزندی گرفته شدهام و این که من استثناییام. اما مادرم میگفت که نباید به کسی در مورد فرزندخواندگیام چیزی بگم.
فرزندخوانده
حقیقت و فریب در فرزندخواندگی همسایهاند. ممکن است موضوعی برای گفتگو داخل خانواده مناسب باشد، در حالی که همان موضوع برای گفتگو خارج از خانواده مناسب نباشد. هم خانوادهی فرزندخوانده و هم خانوادهی زیستی با این سوال روبهرو میشوند که تا چه اندازه میخواهند دربارهی فرزندخواندگی و بارداری صادق باشند. در بعضی خانوادهها، به موضوعهای بارداری و فرزندخواندگی بعد از به انجام رسیدن فرزندخواندگی اشارهای نمیشود. در بعضی دیگر از خانوادهها، واضح و مشخص نیست که چه چیزهایی گفته شوند و چه چیزهایی گفته نشوند. به هر حال، وقتی در فضایی صداقت نباشد، دروغها بیشتر و بیشتر رشد میکنند.
مددکارم قول داد که دخترم رو فراموش میکنم و بعد از این که رهاش کنم، زندگیام عادی و طبیعی خواهد شد. حرفش رو باور کردم و فکر کردم میتونم زندگی طبیعیام رو ادامه بدم و این که بچهام وضعاش بدون من بهتر خواهد بود.
پدر/مادر زیستی
وقتی اولین بار درخواستمون رو به موسسهی فرزندخواندگی ارایه دادیم، چیز چندانی در مورد پدر و مادر زیستی به ما نگفتن؛ تنها اطلاعات اولیه مثل سن، علاقههای شخصی و وضعیت ازدواج. وقتی بعدتر به موسسه برگشتیم و دیدیم تمام این مدت چه قدر اطلاعات در دسترس داشتهان و به ما هیچی نگفته بودن، حیرت کردیم.
پدر/مادر
گروهی احساس میکنند در طی روند فرزندخواندگی، با از قلم انداختن بعضی موارد، مطالب ناراست و دروغ به آنها گفته شده. شاید پدر و مادرهای آینده و پدر و مادرهای زیستی ندانند چه سوالهایی بپرسند و در نتیجه به متخصصان درگیر در موضوع وابسته باشند تا آنها را در جهت درست هدایت کنند. ساختار فرزندخواندگی میتواند مانع حقیقتگویی شود، در حالی که صداقت یک عنصر حیاتی برای سلامتی تمام کسانی است که در این روند درگیراند.
این پست برگرفته از کتاب Adoption Wisdom: A Guide to the Issues and Feelings of Adoption نوشتهی دکتر مارلو راسل بود که با اجازه از خود نویسنده نوشته شده.
One thought on “فرزندخواندگی: حقیقت – دروغ”