اول: ميخوايم براي يك قرعهكشي بين دو نفر كه ببينيم حرف كدوم رو انجام بديم سكه بندازيم، ولي سكه نداريم. در عوض يك قاشق چايخوري داريم.
دوم: تصميم ميگيريم كه قاشق رو به هوا بندازيم و اگر از طرف گود روي زمين نشست، يك نفر برنده بشه وگرنه اون يكي برنده باشه.
سوم: نتيجهي نشستن قاشق برخلاف سكه كاملا مشخصه و مثلا معلومه كه طبق فلان قوانين، حتما قاشق از كدوم سرش روي زمين ميشينه.
چهارم: دو نفر درگير در قرعهكشي اين رو نميدونن و به همين دليل هركدوم يك طرف قاشق رو انتخاب ميكنن و قاشق رو ميندازن.
نكته: احتمالا اين سيستم قرعهكشي عادلانه است. درسته كه قاشق به هر حال از يك طرف پايين ميياد و هميشه يك جواب داره، اما چون هيچ كدوم از طرفين نميدونستن كه نتيجه چي ميشه (و با همون ناآگاهي يك طرف قاشق رو انتخاب كردن، مثل انتخاب شير يا خط)، نتيجه اين ميشه كه قرعهكشي عادلانه ميشه. اگر يكيشون از قوانين حاكم بر نشستن قاشق روي زمين آگاهي داشتن (چه به درست، چه به غلط)، شايد ديگه اين عدالت برقرار نبود.
نكته: تا حالا فكرش رو كرده بودين كه شرايطي هست كه در اون شرايط عدم وجود آگاهي و اطلاعات عدالت به همراه ميياره؟ خداوكيلي فكرش رو كرده بودين؟!