از دست پدر و مادرش عصبانیام که میترسیدن و هیچ وقت نمیخواستن کاری با من داشته باشن، برای این که اون دختر رو علیه من کردن. مطمئنم که نفوذشون روش خیلی قویه.
پدر/مادر زیستی
مردم معمولا وقتی درماندهاند یا کنترلی ندارند و ترسیدهاند، دیگران را مقصر میدانند. سرزنش کردن دیگران بخش مهمی از گذراندن احساساتی است که در فرزندخواندگی سر بر میآورند. مقصر دانستن ممکن است روشی برای کنار آمدن با خشم باشد که خود بخشی از روند سوگواری است. گاه دیگر اعضای مثلث فرزندخواندگی هدف سرزنشاند تا زمانی که شخص بتواند مسوولیت احساسات خودش را بپذیرد.
سالهای زیادی از دست پدر و مادرم عصبانی بودم. به خاطر همه چیز مقصر میدونستمشون و به خصوص به خاطر این که درد من رو نمیفهمیدن. الان میبینم که اونها بیشترین چیزی که از دستشون بر میاومده رو انجام دادهان. وقتی به گذشته نگاه میکنم، میبینم که نیاز داشتم که اونها رو سرزنش کنم چرا که عصبانی بودن از دست اونها من رو از صدمهی عمیقی محافظت میکرد که به خاطر رها شدن از طرف مادر زیستیام خورده بودم.
فرزندخوانده
ساختار فرزندخواندگی فضای مساعدی برای مقصر دانستن دیگران میسازد. پایان نیافتن سرزنش دیگران منجر به خشم حل نشده میشود که جمع میشود و شخص را منزوی میکند. مهم است که از وضعیت مقصر دانستن گذر کنیم و به وضعیت درک و احساس مسوولیت برسیم. لازمهی پذیرش مسوولیت، شجاعت، آگاهی و توانایی تحمل احساسات ناخوشایند است.
این پست برگرفته از کتاب Adoption Wisdom: A Guide to the Issues and Feelings of Adoption نوشتهی دکتر مارلو راسل بود که با اجازه از خود نویسنده نوشته شده.
One thought on “فرزندخواندگی: نیاز به مقصر دانستن”