از دکتر رفتن وحشت دارم. نمیدونن که اون فرمهای پیشینهی پزشکی چه قدر برای ما فرزندخواندهها ترسناکن؟
فرزندخوانده
در این سالها مردم از من پرسیدهان که آیا بچه دارم؟ جوابم بستگی به این داره که کی داره این سوال رو میپرسه.
پدر/مادر زیستی
هیچ وقت نمیدونم چی بگم وقتی کسی در مورد مشخصات فیزیکی بچهام سوال میپرسه.
پدر/مادر
همیشه ممکن است چیزهایی باشند که یادآوری کنندهاند که یک نفر عضوی از مثلث فرزندخواندگی است. فرزندخوانده برای اولین بار به مطب دکتر میرود و از او در بارهی پیشینهی پزشکی خانواده میپرسند. از یک پدر یا مادر زیستی سوال میشود که چند بچه دارد. یک غریبه در فروشگاه از پدر یا مادر میپرسد «چشمهای قشنگ دخترتون به کی رفته؟» در فرزندخواندگی غیرعلنی، برای این سوالها جوابی وجود ندارد. هر بار که سوالی بدون غرض پرسیده میشود، بار دیگر به عضو مثلث یادآوری میکند که فرزندخوانده یا پدرمادر زیستی یا پدرمادر است.
یادمه که به خاطر این که فرزندخوانده بودم اذیتم میکردن و نمیدونستم چرا، چون پدر و مادرم همیشه به من گفته بودن که فرزندخوانده بودن یعنی این که من استثنایی هستم. بچهها از من میپرسیدن که پس پدر و مادر «واقعی» من کجان؟
فرزندخوانده
خانوادهی فرزندخوانده میتواند احساس جایی را منتقل کند که «امنتر» از دنیای بیرونی است. گاه فرزندخواندهها نمیدانند در جواب اظهارنظرها و پرسشهای مردم چه بگویند. بعضی فرزندخواندهها لطمهی فرزندخواندگی را در مدرسه بیشتر حس میکنند، جایی که بچهها سوالهای مستقیم میپرسند و شخص را اذیت میکنند. در ضمن مدرسه جایی است که از بچهها میخواهند پروژههای کلاسی انجام دهند، مثل پروژهی رسم شجره نامه، که در آن مسایل فرزندخواندگی سر بر میآورند.
به یاد دارم که در گروههای پیشاهنگی دختران، برای گرفتن نشان، داشتم پروژهای در مورد تاریخچهی خانواده درست میکردم. یادمه که داشتم بین استفاده از اصل و نسب پدر و مادرم و اصل و نسب خودم، یعنی یک اصل و نسب نامعلوم، دوپاره میشدم. از پدر و مادرم پرسیدم که چه کار باید بکنم؛ گفتن باید هر جایی که از اونجا اومده باشم رو فراموش بکنم، چرا که من به پدر و مادرم تعلق داشتم. بنابراین، اصل و نسب اونها، اصل و نسب من بود. هیچ وقت پروژه رو تموم نکردم، و اون تنها نشانی بود که از گروه پیشاهنگی دختران نگرفتم.
فرزندخوانده
گاهی فکر میکنیم که یک تجربهی کودکی فراموش میشود. اما بعضی تجربهها برای همیشه به عنوان منبعی از رنج و درد در خاطر میمانند. زندگی با فرزندخواندگی یعنی برخورد گاه هر روزه با موقعیتهایی که اثرشان به این سادگیها پاک نمیشود.
این پست برگرفته از کتاب Adoption Wisdom: A Guide to the Issues and Feelings of Adoption نوشتهی دکتر مارلو راسل بود که با اجازه از خود نویسنده نوشته شده.
One thought on “فرزندخواندگی: چیزهایی که همیشه یادآور فرزندخواندگیاند”