به نفع پدر و مادر زیستیه که از بزرگکردن بچهای که نمیخواستن یا نمیتونستن نگهداری کنن، رها بشن. پدر و مادر هم به نفعشونه که بچهای داشته باشن، حالا یا به این دلیل که نمیتونستن بچهدار بشن، یا این که بچههای بیشتری میخواستهاند. به نفع فرزندخواندهها هم هست؛ به طور معمول خونهای که در اون بزرگ میشن بهتر از خونهایه که پدر و مادر زیستیشون در صورت نگهداریشون براشون فراهم میکردن.
فرزندخوانده
به طور معمول فرزندخواندگی با دیدی مثبت نگریسته میشود. فرض بر این است که هر سه گروه در مثلث فرزندخواندگی از این اتفاق بهرهمند میشوند. زندگی پس از این رخداد خیلی مورد توجه است؛ این که بچه چه طور به خانوادهی جدید وارد میشود و یا پدر و مادر زیستی از بارداری و رها کردن فرزند میگذرند و به زندگی ادامه میدهند. واقعیت این است که هر سه گروه مثلث از رویداد فرزندخواندگی چیزهایی به دست میآورند، هرچند که هرکدام چیزهایی هم از دست میدهند. هر گروه از مثلث نسبت به همین به دست آوردنها و از دست دادنها احساساتی دارد که در زمانهای مختلف از زندگی به نوعی خود را نشان میدهند.
این پست برگرفته از کتاب Adoption Wisdom: A Guide to the Issues and Feelings of Adoption نوشتهی دکتر مارلو راسل بود که با اجازه از خود نویسنده نوشته شده.
One thought on “فرزندخواندگی: یک اتفاق مثبت”