«سوال»تون رو پیدا کنین. بهترین نصیحتی که استیو تا به حال برای من داشته این بود که اون وقتی میفهمی که سوال خودت رو پیدا کردهای که نمیتونی بیان کنی که چرا اون سوال این همه برات جالبه. میتونی تمام این توجیههای معمولی رو بیاری که ریاضیاتش جالبه و کاربرد داره و غیره، اما در نهایت یک چیز دیگه است. چیزی که به قول مربی استیو، آرت وینفری، ریاضیدان زیست شناس بزرگ، به شکل غیر منطقیای تخیلات رو به دست میگیره.
جملهی بالا از «دانکن واتز» در یک نوشته با عنوان «آیا باید تحصیلاتم را ادامه دهم؟» بود. جای خوشحالی داشت؛ مدتهاست سوالی دارم و هیچ وقت نتونستم بیان کنم که چرا این سوال جالبه و برای همین هم تقریبن کنارش گذاشتم. الان میبینم که شاید اون سوال، «سوال من» بوده!
Bebakhshid ama Vazeh va ravan tarjomeh nemikonid.
ناشناس: قبول دارم که ترجمهاش خیلی خوب نشد، با این که خیلی وقت گذاشتم و تلاش زیادی کردم که کوتاه و گویا باشه. متن اصلی این بود:
And finally, find your question. The best piece of advice that Steve ever gave me was that I would know I had found my question when I found myself unable to articulate why it was so interesting to me. That I could go over all the usual reasons (interesting math, practical applications, etc.), but in the end it would be something else, something that — as Steve’s mentor, the great mathematical biologist Art Winfree, told Steve — “irrationally grips you by the imagination.”