فرزندخواندگی: ساختن خانواده‌ها، جداکردن خانواده‌ها

هیچ وقت فکر نکردم که این فرزندخواندگی چه طور خانواده‌ی زیستی رو تیکه‌تیکه کرده. فکر می‌کردم ما بچه‌ای که می‌خواستیم رو به دست آوردیم و از اون طرف هم به کسی که شرایط سختی داشته کمکی کرده‌ایم.

پدر/مادر

برای این که یک خانواده‌ی فرزندخوانده تشکیل شود، یک خانواده‌ی زیستی باید از هم جدا شوند. این یکی از قانون‌های فرزندخواندگی است که هم منطقی است و هم جنبه‌ی عاطفی دارد. هیچ راه فراری از این واقعیت نیست و نمی‌توان آن را دور زد. حتی در فرزندخواندگی‌هایی هم که یک خانواده‌ی خویشاوند کودک را به فرزندی می‌گیرد، خانواده‌ی زیستی مختل می‌شود و فرزندخوانده هم جا به جا می‌شود.

نمی‌خوام تنها به عنوان فرزندخوانده شناخته بشم که فقط زحمت‌های پدر و مادرم رو برجسته کنم و خانواده‌ی زیستی‌ام رو انکار کنم. هر دو خانواده بخشی از من‌اند و همیشه هم خواهند بود.

فرزندخوانده

تنها راه قرار دادن هر دو خانواده در تصویر فرزندخواندگی و همین‌طور ارج نهادن به آنان این است که بپذیریم که هر دو خانواده وجود دارند و قبول کنیم که وجود هر دو برای ساختار فرزندخواندگی ضروری است. هر خانواده چیزی را به فرزندخواندگی اضافه می‌کند که دیگری نمی‌توانست فراهم کند.

این پست برگرفته از کتاب Adoption Wisdom: A Guide to the Issues and Feelings of Adoption نوشته‌ی دکتر مارلو راسل بود که با اجازه از خود نویسنده نوشته شده.

One thought on “فرزندخواندگی: ساختن خانواده‌ها، جداکردن خانواده‌ها”

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *