زمان زیادی طول کشید تا در اولین جلسه شرکت کردم. در مورد گروه از یکی از دوستانم شنیده بودم و عضو گروه شده بودم، بدون این که حتی در یک جلسه شرکت کنم. دریافت کردن اولین خبرنامه کلی فشار و بار احساسی داشت. با دیدن عکسهای تجدید دیدارها، بارها و بارها گریه کردم. هم شگفتانگیز بود و هم دردناک.
فرزندخوانده
یادم میاد که آگهی جلسه رو در روزنامه دیدم. باورم نمیشد که بعضیها جمع میشن که دقیقا در مورد موضوعهایی صحبت کنن که همیشه به ما میگفتن که در موردشون صحبت نکنین! چندین ماه طول کشید تا جرات پیدا کنم که برای اولین بار در یکی از جلسهها شرکت کنم؛ وقتی شرکت کردم، از این که در کنار کسانی بودم که وضعیت من رو درک میکردن، احساس رهایی بهم دست داد. از بیست و پنج سال پیش که فرزندخواندگی اتفاق افتاده بود، با هیچ کسی در مورد ترک کردن بچهام صحبت نکرده بودم.
پدر/مادر زیستی
از زمانی که سه راس مثلث فرزندخواندگی آزادانهتر و بازتر در مورد احساسات و نیازهایشان صحبت کردند، گروههای پشتیبانی (support groups) شکل گرفتند. گروههای پشتیبانی به افراد امکان دادند در مورد نگرانیها، احساسات و مسایل مشترک مورد علاقه با دیگران صحبت کنند. گروههای پشتیبانی فرزندخواندگی را تغییر دادهاند، به این ترتیب که به سه راس مثلث صدای جمعی قویتری دادهاند. گروههای پشتیبانیای برای هریک از سه عضو مثلث فرزندخواندگی وجود دارند، ضمن این که گروههایی هم هستند که درشان به روی همهی اعضای مثلث باز است.
این پست برگرفته از کتاب Adoption Wisdom: A Guide to the Issues and Feelings of Adoption نوشتهی دکتر مارلو راسل بود که با اجازه از خود نویسنده نوشته شده.
One thought on “فرزندخواندگی: شکلگیری گروههای پشتیبانی”