آیا امروز در جایی از دنیا فرهنگی هست که وصلت خواهر و برادر رو بپذیره؟ خواهر و برادر نیمی از ژنهاشون مشترکه و از نظر زیستی (یا به عبارت دقیقتر فرگشتی)، طبیعیه که چنین وصلتی پسندیده نباشه. اما پسرعمو دختر عمو، پسردایی دختر عمه و… (یا در زبون انگلیسی cousin ها) چه طور؟ چه تعداد از مردم دنیا چنین وصلتی رو میپذیرن؟
اگر با وصلت پسرعمو دخترعمو مشکلی ندارین، فرض کنین دو برادر دوقلوی همسان، با دو خواهر دوقلوی همسان وصلت کنن. با وصلت بچههای اینها مشکلی دارین؟ خوبه بدونین بچههای اینها (یعنی همین عموزادهها و خالهزادهها) از نظر ژنتیکی دقیقن مثل خواهر و برادر میمونن: هریکیشون با هرکدوم دیگه نصف ژنهاشون مشترکه. شاید در این مورد خاص وصلت عموزادهها درست نباشه.
دو برادر دوقلوی همسان رو تصور کنین که بچهدار شدهان (همسرهای این دو برادر نسبتی با هم ندارن). آیا وصلت بچههای این دو برادر اشکال داره؟ این رو بگم که اون دخترعمو و پسرعمو یک چهارم ژنهاشون مشترکه، به همون اندازه که یک نفر با خاله، عمو و… ژن مشترک داره.
پس بگیم قضیه در مورد پسرعمو دخترعموی معمولی فرق میکنه: اونها فقط یک هشتم ژنهاشون با هم مشترکه و در نتیجه وصلتشون اشکالی نداره. به عبارت دیگه قبول کنیم که اگر یک هشتم یا کمتر اشتراک ژن بین دو نفر وجود داشته باشه، وصلت اشکالی نداره. در اون صورت، بین یک دختر و پدر پدربزرگش هم یک هشتم ژنها مشترک هستن. یک پسر با خالهی پدرش هم تنها یک هشتم ژن مشترک دارن. آیا چنین وصلتهایی پذیرفتهان؟
مطلب جالبی بود و برای من حاوی نکتهی تازهای بود. اما برای اینکه به ژنمحوری متهم نشوید بهتر میبود جایی تاکید میکردید که ژن تنها معیار شکلگیری عرف و اخلاق زیست اجتماعی انسانها نیست اما افزایش دانش ما از علم ژنتیک میتواند و باید سوالهای جدیدی در این حوزهها مطرح کند و به پاسخ آن سوالها نیز کمک کند.
بامداد: قبول دارم که ژن تنها معیار شکلگیری عرف و اخلاق نیست. در عین حال انتظار دارم تکامل اجتماعی ما هم تا حد زیادی تحت تاثیر زیست بوده باشه. برای مثال، الگوهای رفتاری که از نظر زیستی و بقا برای انسان مضر هستن (و یا مفید نیستن)، کمکم حذف بشن. در مورد این سوال هم واقعن نمیدونم جوابش چیه. تصورم اینه که دیدی که جامعه در مورد وصلتها داره، تا حد زیادی تحت تاثیر محدودیتهای زیستی بوده باشه، هرچند که قیدهای اجتماعی هم به نوعی باید تاثیرگذار بوده باشن.
ممنون. مخالف نیستم و حتی شاید کاملا موافقم باشم که …. شاید …. بشود گفت که برایند (و نه تک تک) قوانین عرفی و سنتیای که در جوامع باستانی شکل گرفتهاند نشان از نوعی تلاش (کور شاید اما متاثر از قوانین ژنتیک) برای بقاء و سلامت ژنتیکی جامعهها بودهاند.
بحث خوبی بود. از وارد شدن مبانی علمی به تصمیم گیریهای خانواده و حوزه شخصی خوشحال میشم.
به نظرم یک اشکال این بحث ،سوای همینی که خودتون هم گفتید(ژن تنها معیار شکلگیری عرف و اخلاق نیست) این هست که ما هنوز نقطه کات آف برای خطرات همسانی ژنتیک نداریم. مثلا بگیم مشابهت بیش از یک هشتم دیگه ریسکش قابل قبول نیست. و یا مشابهت یک چهارم.
و البته که مستحضرید مشابهت های بسیار نادر ژنتیک بین افراد کاملا غریبه هم هست. خوب البته این مورد بعنوان یک استثنا در ساختن قانون نمی تونه دخیل باشه ولی در محاسبات انسانی بالاخره باید مد نظر قرار بگیره
«خودم»: جالب بود!
منم از وقتی که متوجه شدم توی بعضی کشورها ازدواج cousin ها پذیرفته نیست رفتم توی فکر که واقعا مرز کجاست. به نظرم یه قسمت از بحث مربوط به بچه دار شدن میشه(که خب قضایای ژنتیک پیش میاد) و یه قسمت هم مربوط به اینکه آیا واکنش افراد به این وصلت، “ew” خواهد بود یا نه!
یه جایی خونده بودم که کراهت ازدواج خواهر و برادر یا والد و فرزند به خاطر “حفظ امنیت کانون خانواده”س. دقیقا نمیدونم منظور نویسنده چی بود یا حتی برداشت خودم رو نمیتونم به خوبی بیان کنم اما فکر میکنم همه بتونیم تا حدی این جمله رو درک کنیم.