در کشورهایی که ماشینها از سمت راست حرکت میکنن، پیشفرض کمابیش اینه که عابرهای پیاده هم وقتی به هم نزدیک میشن، از سمت راست حرکت بکنن (دست کم فرض من اینه). حدس میزنم در همهی کشورهایی که از سمت چپ رانندگی میکنن هم جهت حرکت عابرهای پیاده از سمت چپ باشه.
همکار ژاپنیمون میگفت در ژاپن عابرها سعی میکنن از سمت چپ حرکت کنن و روی پلهبرقی هم طرف چپ بایستن تا کسانی که میخوان سریعتر از پلهها بالا برن، از سمت راست سبقت بگیرن. اما در غرب اوساکا قضیه برعکسه: دو عابر وقتی به هم برخورد میکنن، هرکدوم به سمت راست خودش حرکت میکنه. همینطور ملت روی پله برقی طرف راست میایستن تا کسانی که میخوان سریعتر برن، از سمت چپ سبقت بگیرن.
همکار ژاپنی در مورد علت این پدیده چیزی نمیدونست. من خیلی فکر کردم و به نتیجهای نرسیدم که چرا باید مردم در غرب اوساکا بر خلاف بقیهی کشور عمل بکنن (البته شاید جاهای دیگهای هم شبیه به این در ژاپن باشن؛ من خبر ندارم). تنها حدسی که میزنم اینه: در پست قبل نوشتم که حرکت عابران مثل یک بازی میمونه که دو نقطهی تعادل داره. مهم نیست که کدوم تعادل انتخاب بشه، تا وقتی که هر دو نفر یک تصمیم مشترک بگیرن، سودشون بیشینه میشه و نیازی به تغییر استراتژی نمیبینن. حالا فرض کنین یک عابر جدید به یک شهر اضافه بشه. عابر ترجیح میده جهت حرکتش طوری باشه که کمترین برخورد رو با دیگران داشته باشه. در نتیجه اگر اکثریت از راست حرکت میکنن، به نفع عابره که از راست حرکت کنه، در غیر این صورت که از چپ حرکت کنه. تصمیم عابر باعث میشه تعداد اکثریت باز هم بیشتر بشه و عابر بعدی انگیزهی بیشتری داشته باشه که از راست حرکت کنه و به همین ترتیب پیش میره تا کل مردم منطقه به نفعشونه از سمت راست حرکت کنن. شاید در غرب اوساکا هم به صورت اتفاقی، چند نفری از سمت راست حرکت کردن و به همین خاطر حرکت از سمت راست غالب شد.
نمونهی بازخورد (فیدبک) مثبت رو در خیلی امور روزمره میبینین:
- کسی که کارهای تلنبار شده زیاد داره و همین حجم زیاد کار، فکرش رو مشغولتر میکنه. به همین خاطر بازدهاش پایینتر میاد و حجم کارهای تلنبار شده از قبل هم بیشتر میشه و به همین ترتیب
- کسی که بدهی داره و باید بهرهی بدهیاش رو بپردازه و در نتیجه بیشتر از قبل بدهکار میشه و به دنبالش بهرهی بدهیهاش هم بیشتر میشه
- کسی که رابطهی موفقی با اطرافیانش برقرار میکنه و بازخورد مثبت میگیره و روابطش رو باز هم بهبود میده و خودش و اطرافیان از این رابطهی موفق بیشتر استفاده میکنن و همین موضوع خودش باعث بهتر شدن بیشتر رابطه میشه
در سیستمهای پیچیده بازخورد (فیدبک) منفی هم وجود داره (وگرنه که یک سیستم ساده است). کسی که کارهای تلنبار شده داره، شاید زندگیاش تا جایی بدتر و بدتر بشه و از جایی به خودش بیاد و تلاشاش رو برای بهبود وضعیتاش به صورت ناگهانی (و غیر خطی) افزایش بده. یا کسی که بدهی داره، شاید تصمیم بگیره راههایی رو امتحان کنه که از این سیر قهقرایی بیرون بیاد. رابطهی موفق هم تا حدی بهبود پیدا میکنه و بالاخره جایی اشباع میشه.
خوب شد تحلیل داروینستی نکردید باز! (من خبیث نیستم)