گاهی بچههایی که به فرزندی گرفته شدهان برای درک این موضوع مشکل دارن: چرا پدر و مادر بیولوژیکی از اونها نگهداری نکردهان و در عوض بقیهی خواهر و برادرهای بیولوژیک بچه رو نگه داشتهان؟ احتمال داره گفتن این که «نگهداری از بچهها سخت بوده و پدر و مادر بیولوژیکی مجبور شدهان این کار رو بکنن»، قانعکننده نباشه.
در کتاب Real Parents, Real Children: Parenting the Adopted Child خوندم که یکی از بهترین راهها برای آگاه کردن (و شاید قانع کردن) بچه اینه که بهش پیشنهاد بدین به مدت یک هفته سرپرستی کامل چهار پنج عروسک (چه انسان، چه خرس، چه هر حیوون دیگهای) رو به عهده بگیره. برای مثال، هر جا میره هر پنج تا خرس رو با خودش به همراه ببره (و یا بتونه کسی رو پیدا کنه که در اون مدت نگهداری ازشون رو به عهده بگیره). در ضمن هر صبح بیدارشون کنه و بهشون لباس بپوشونه و هر شب براشون قصه بخونه و همه رو بخوابونه. در ضمن یک جایگزین دیگه به جای عروسک، نگهداری از چند تخممرغ نپخته است.
البته شاید خاصیت این روش به خانوادههای فرزندخوانده محدود نباشه و پدر و مادرهای بیولوژیک هم بتونن برای وادار کردن بچهها به همکاری بیشتر، از این روش استفاده بکنن!