چه طور میخواهید به بچهتان بگویید که مادر بیولوژیکش بچههای دیگری هم دارد؛ که آنها را برای فرزندخواندگی نگذاشته و دارد آنها را بزرگ میکند؟ این موضوع شاید برای بزرگترها مشکل باشد، اما بچهها، با کمال تعجب، با این مساله خیلی راحت کنار میآیند. معمولن پدر و مادر از این نگران هستند که شاید بچه فکر کند رد شده یا ترکاش کردهاند، در حالی که با خواهرها و برادرهای بیولوژیکش چنین نکردهاند و آنها را نگه داشتهاند. اما اگر این مساله را به اندازهی کافی زود با بچه مطرح کنید، کارتان ساده خواهد بود. ابتدا بچه درک درستی از این موضوع ندارد. وقتی بزرگ میشود، موضوع را بیشتر متوجه میشود و میتواند به آرامی تصویری کلی از این وضعیت برای خودش بسازد (شاید بعدتر ارتباط با خواهر و برادرهای بیولوژیک برایش سادهتر از ارتباط با پدر و مادر بیولوژیک باشد). اگر موضوع خواهر و برادر بیولوژیک را دیر مطرح کنید، مساله به شکل یک غافلگیری ظاهر میشود و میتواند مشکلات بعدی به همراه داشته باشد.
وقتی برای بچه داستان فرزندخواندگیاش را تعریف میکنید (که احتمالن این کار را بارها و بارها تکرار خواهید کرد و بچهی شما هم از شنیدن چندبارهی این داستان سیر نخواهد شد)، از خواهرها و برادرهای بیولوژیک هم صحبت کنید. ابتدا بچه درک درستی از موضوع ندارد و تا سن حدود پنج تا شش سالگی معنی خواهر و برادر بیولوژیک را نمیفهمد. در آن زمان به تدیج جزییات بیشتری اضافه کنید. سعی کنید از شرایط صحبت کنید و بگویید که مثلن تا قبل از بچهی شما پدر هم در خانواده بوده و بزرگکردن بچهها راحتتر بوده یا این که خانواده تنها توانایی بزرگکردن آن تعداد بچه را داشته و نمیتوانسته از بچهی جدیدی مراقبت کند.
شروعکنندهی گفتگو: «وقتی تو به دنیا اومدی، مادر بیولوژیکت (یا مادر آفریقاییات یا مادر بلغاریات یا مادر کرمانیات یا به هر شکلی که از مادر بیولوژیک اسم میبرید) دو تا پسر داشت که بزرگ شده بودن، به مدرسه میرفتن و میتونستن از خودشون مراقبت کنن. اما نوزادها به مراقبت خیلی بیشتری احتیاج دارن و مادر بیولوژیکیات میدونست که نمیتونه از تو مراقبت کنه. برای همین تصمیم گرفت که برای تو یک خانواده پیدا کنه که از تو به خوبی مراقبت کنن و تو برای همیشه فرزندشون باشی».