این متن برای سایت فرزندخواندگی در ایران نوشته شده و ابتدا در این صفحه منتشر شده.
یک: در گفتگوهایتان از پدر و مادر بیولوژیکی بچه به خوبی یاد کنید. به هر حال آنها قسمتی از بچهی شما هستند و بچهی شما هم در درونش، خواه ناخواه، چنین حسی دارد. وقتی شما از پدر و مادر بیولوژیکی به بدی یاد میکنید، بچه با مشکل تردید در مورد خودش و هویتاش مواجه میشود و به نوعی انتقاد را به خودش هم میگیرد، هرچند ناخودآگاه.
دو: در صحبت از پدر و مادر بیولوژیکی سعی کنید به واقعیت پایبند باشید. از آنچه که میدانید صحبت کنید و اگر هم حدسی دارید، صادقانه به بچه بگویید که حدس میزنید و اطلاع دقیقی ندارید. با خوشبینی صحبت کنید. مثلن از جمله عبارتهایی که میتوانید استفاده کنید، این است که بگویید «ما درست اطلاع نداریم. اما همهی بچهها نیازهایی دارن که باید رسیدگی بشن. احتمالن پدر و مادرت تو رو خیلی دوست داشتن، ولی امکان نگهداری خوب از تو رو نداشتن. برای همین تصمیم گرفتن که سرپرستی تو رو به کسانی بدن که میتونن خوب ازت نگهداری کنن. ما هم امکان نگهداری از یک بچه رو داشتیم و این طور شد که تو بچهی ما شدی».
سه: برای بچه روشن کنید که فرزندخواندگی تقصیر او نبوده. بچه پتانسیل این را دارد که ایرادی را به خودش متوجه کند و چنین نتیجهگیری کند که پس حتمن مشکلی داشته یا تقصیر از او بوده یا باعث دردسر شده که پدر و مادر بیولوژیکیاش نتوانستهاند از او نگهداری کنند.
چهار: در صحبت از پدر و مادر بیولوژیکی، فقط از مادر صحبت نکنید؛ نقش پدر را هم در نظر بگیرید. تاکید کنید که بچه یک مادر داشته و یک پدر. این موضوع به ساختن این ذهنیت در بچه کمک میکند که یک پدر و یک مادر برای به وجود آمدن بچه لازم است و بچهی شما هم کاملن طبیعی است، مثل بقیهی بچهها.
متن بالا را با تاثیر از کتابها، مجلهها و جزوههای آموزشیای که در چند سال گذشته خواندهام نوشتم. ممکن است در مورد بعضی از این موضوعها نظرهای مختلف و حتا متضادی وجود داشته باشد.
ممنون.