مدتی هست که تسلیت گفتن حضوری یا تلفنی برام سخت شده. در واقع از این نظر سخت شده که موقع تسلیت گفتن، خندهام میگیره. دست خودم نیست. ناخودآگاه مساله برام شبیه به شوخی میشه. همیشه در این موقعیتها چیزی نمونده که در مورد مرگ تازهدرگذشته شوخی هم بکنم و بازمانده رو دست بندازم. تا الان که با کنترل و مراقبت، جلوی خودم رو گرفتهام. مدتی هست از مقولهی مرگ حوصلهام سر رفته. هرچیزی حدی داره. مرگ هم همینطور.
اصن مرگ بر مرگ!
نه این حرف زشتیه!
درود بر مرگ!
اینم خوب نیس!
پس زنده باد زندگی!
« موسیقی از فضاهای خالی بین نت ها تشکیل می شود »
کلود دباسی
البته اگه سکوت هم زیاد بشه خسته کننده وگاهی ترسناک میشه