بچهها برخورد با غم رو از پدر و مادر یاد میگیرن. از طرف دیگه خیلی وقتها پدر و مادر در هنگام غم، ناراحتی یا از دست دادن، بچهها رو از دایره خارج میکنن که در جریان قرار نگیرن و آسیب نبینن. احتمال داره نظرات مختلفی در این مورد وجود داشته باشه، اما در منبعی که من خوندم، توصیه شده بود که در هنگام ناراحتی، بچهها رو در جریان اتفاقات قرار بدین که به این وسیله برخورد با از دست دادن و غم رو یاد بگیرن.
بچهها محکمتر از اونی هستن که پدر و مادرها فکر میکنن و تواناییشون برای کنار اومدن با این مسایل بهتر از اونیه که تصور میشه. در عین حال سعی کنین بچهها رو بیش از اندازه در معرض شرایط سخت یا واکنشهای تند قرار ندین، چرا که ممکنه از ظرفیتشون فراتر باشه. به عنوان مثال، وقتی کسی از بستگان فوت میکنه، اونها رو هم در مراسم شرکت بدین. وقتی شغلتون رو از دست میدین، اونها رو در جریان این مساله که باعث ناراحتیتون شده قرار بدین. به این ترتیب میتونن احساسات خودشون رو بشناسن و بروز سالم و طبیعی ناراحتی رو از شما یاد بگیرن.
اگر چنین روشی رو پی میگیرین، حتما دقت کنین که بچهها رو به خوبی در جریان قرار بدین که چه چیزی باعث ناراحتی شما شده و بهشون اطمینان بدین که این واکنشها در این شرایط طبیعیه. در ضمن بهشون اطمینان بدین که این اتفاقها تاثیری بر علاقهی شما به اونها نداره و شرایط اونها امن و مطمئنه.
واسه همينه كه ميگن سلطان غم، مادر!
با این خیلی موافقم که بچه ها رو باید در احساسات شریک کنند پدر و مادرها، باید حتما جلوی اونها گریه کنند اگه ناراحتن و اگه خوشحال هستن ابراز کنند نه با یه لبخند با احساس واقعیشون، حتی اگه دوست دارن جیغ بزنن در اون لحظه هیچ اشکالی نداره. برای اینکه تنها و تنها جایی که ما ابراز واقعی احساسات رو یاد می گیریم همین خانواده است. حالا نه در اون حد هم که بیایم کله بچه رو بکنیم تو قبری که دارن مرده رو میذارن، ولی حالا بودنش توی مراسم های خفیف تر هیچ اشکالی نداره واقعا. مرسی روزبه
به ناشناس: البته فکر کنم اون یک موضوع دیگه است!
به مونا: خواهش میکنم!