احساسات شدید در موقع غم ممکنه متوجه خود شخص و یا اطرافیان بشه و شامل نمونههایی است مثل غمگینی (sadness)، خشم، احساس گناه و احساس شرمساری. هم بچهها و هم بزرگسالان معمولا خشم (anger) رو در این مرحله به عنوان واکنش در برابر غم انتخاب میکنند.
اما چرا خشم در این مرحله معمولترین واکنشه؟
– افراد با انتخاب واکنش خشم، به نوعی خودشون رو در برابر احساسات و عواطف ناخوشایند دیگه مثل غمگینی، احساس گناه و احساس شرمساری محافظت میکنن.
مثال فرزندخواندگی: وقتی یک بچه برای از دست دادن پدر و مادر بیولوژیکیاش غم داره، پیکان خشماش رو ممکنه به سمت هرکسی بگیره از جمله پدر و مادر بیولوژیکی، پدر و مادر فرزندخوانده، خدا، خودش و هرکس رو که در این پروسه مسوول میدونه. وقتی که خشم به درستی و به شکل سالمی ابراز میشه، بچه آمادگی داره که بهبود پیدا کنه و مراحل بعدی ناراحتیاش رو طی کنه.
احساس گناه در شرایطی رخ میده که شخص خودش رو سرزنش میکنه از بابت کاری که فکر میکنه که «انجام داده» و موجب از دست دادن اون چیز یا اون شخص شده. از طرف دیگه احساس شرمساری وقتی رخ میده که شخص به خاطر اونچه که «هست» احساس تحقیر میکنه. به طور معمول در زمان فوت نزدیکان، احتمال به وجود اومدن احساس شرمساری وجود نداره. اما در مورد بچههای فرزندخوانده، این احساس موقع ناراحتی برای پدر و مادر بیولوژیکی خیلی معموله.
این مطلب هم عمدتا برداشتی بود از این کتاب.
گذشته از مطالب که مسلما جالبن، اینکه هر روز آپ میشه اینجا این روزهای آخر سال دلمون رو شاد کرد، خدا دلت رو شاد کنه:)