از اینجا شروع شد که یک راه حل ساده برای انتخابات در آمریکا به یک مشکل اساسی تبدیل شد. طبق قانون اساسی تعداد نمایندگان مجلس باید متناسب با جمعیت ایالت باشه. برای این منظور یک راه حل ساده استفاده شد که به وسیلهی کسی به اسم الکساندر همیلتون پیشنهاد شده بود: با توجه به تعداد نمایندگان مجلس و جمعیت ایالت یک تناسب ساده تشکیل میدیم و تعداد نمایندگان هر ایالت مشخص میشه. اما یک مشکل هست و اون این که به احتمال زیاد این عدد اعشار هم داره. برای حل این مشکل اول هر ایالت به اندازهی مقدار صحیح عددش نمایندههاش رو میفرسته (و چون تعدادی اعشاری داشتهان پس هنوز مجلس پر نشده). در قدم بعدی ایالتهایی که اعشارهای بزرگتری داشتهان هرکدوم به ترتیب یک نماینده میفرستن تا این که مجلس پر بشه. برای مثال اگه تعداد نمایندههای مجلس ۱۹ نفر باشه و بنا بر جمعیت تعداد ایدهآل نمایندههای ایالتها ۱٫۹ و ۲٫۸۵ و ۳٫۸ و ۴٫۷۵ و ۵٫۷ باشه در اون صورت تعداد نمایندههای نهایی به ترتیب ۲ و ۳ و ۴ و ۵ و ۵ خواهد بود (دقت کنین که چهار ایالت اول یک نماینده بیشتر به مجلس فرستادهان تا مجلس پر بشه).
ولی قضیه به همین سادگی هم نیست. مثلا فرض کنین یک مجلس داریم برای سه ایالت با جمعیتهای ۳۸۰ و ۳۸۰ و ۲۴۰ نفر. اگر تعداد نمایندگان مجلس ۱۴ نفر باشه طبق قانون گفته شده به هر ایالت ۵ و ۵ و ۴ نماینده میرسه. اگر تعداد نمایندگان مجلس رو به ۱۵ نفر افزایش بدیم تعداد نمایندگان هر ایالت در این حالت به ۶ و ۶ و ۳ نفر میرسه! یعنی این که وقتی که تعداد نمایندگان زیاد میشه تعداد نمایندههای ایالت سوم کاهش پیدا میکنه. آزمایش این قضیه را به خوانندگان علاقهمند واگذار میکنیم!
این پدیده دقیقا یک بار در آمریکا افتاده. تعداد نمایندگان ایالت کلرادو به هر حال سه نفر بوده اما وقتی که جمعیت مجلس رو افزایش میدن تعداد نمایندگان کلرادو به دو نفر کاهش پیدا میکنه! (بعدا چنان تعداد رو دستکاری میکنن که صدای ایالت کلرادو در نیاد!)
نکته: این مساله من رو به یاد مسالهای در سیستم عامل انداخت به نام آنومالی بلادی.
نتیجه: راهحلهایی که به نظر ساده مییان و سازگار با حس عمومی به نظر میرسن الزاما هم در عمل موفق نخواهند بود.
منبع:
Morton D. Davis, Game Theory: A Nontechnical Introduction, 1997