وقتی دو روزش بود تونستم بغلش کنم، به مدت تقریبن ده دقیقه. دو چیز من رو تکون داد – چه قدر این دختر شبیه به من بود و این که زندگی یک معجزه است!
پدر/مادر زیستی
رها کردن یا انصراف (relinquishment) به زمانی میگویند که پدر و مادر زیستی از سرپرستی بچه برای فرزندخواندگی انصراف میدهند. تجربهی بیمارستان، به دنیا آوردن، دیدن یا ندیدن بچه، برخورد دکترها و پرستارها و امضای مدارک فرزندخواندگی همگی جزیی از پروسهی رها کردناند.
روز بعد، کسی که مسوول امور من بود، فرمهای مربوط به انصراف رو آورد تا امضا کنم. تمام شب بیدار بودم و سعی میکردم راهی پیدا کنم تا از امضای اون فرمها فرار کنم. برای خودم خیالبافی کردم که لباس میپوشم، بچهام رو پیدا میکنم و با هم مخفیانه از بیمارستان فرار میکنیم. اما به جای اینها، فرمها رو امضا کردم. حس خیلی عجیبی بود. حساش تقریبن اینجوری بود که اون طرف اتاق در برابر خودم ایستادهام و دارم خودم رو موقع امضای فرمها تماشا میکنم. انگار که انتظار داشتم کسی یا چیزی در آخرین لحظه پیش بیاد تا جلوی این کابوس رو بگیره.
پدر/مادر زیستی
هر مادر زیستی و بعضی پدران زیستی داستانی از انصرافشان دارند – جزییاتی از ماجرای رها کردن فرزندشان. وقتی پدران و مادران زیستی داستان انصرافشان را بازگو میکنند، معمولن با احساسات و عواطف همراه است.
پدر و مادرم میگفتن که اگر بچهام رو نگه دارم، هم زندگی خودم رو خراب میکنم و هم زندگی اون دختر رو. گفتن که یک نوهی حرومزاده رو نمیپذیرن. میپرسیدن که چه طور تونستهام چنین کاری با اونها بکنم. هیچکس از من نپرسید که زندگی بدون دخترم با من چه میکنه. هیچکس از من نپرسید که آیا این چیزی بود که من میخواستم.
پدر/مادر زیستی
برای خیلی از پدران و مادران زیستی، تجربهی رها کردن، که شامل سر و کار داشتن با پدر و مادر و موسسات فرزندخواندگی هم بود، زمانی همراه با سردرگمی و ترس بود. رها کردن باعث میشود پشتیبانی از یکدیگر و یا میزان شرمساری خانواده، دینامیک (پویایی) آن را آشکار سازد.
این پست برگرفته از کتاب Adoption Wisdom: A Guide to the Issues and Feelings of Adoption نوشتهی دکتر مارلو راسل بود که با اجازه از خود نویسنده نوشته شده.