Monthly Archives: September 2014
فرزندخواندگی: فراتر از مثلث
چیزی که جامعه درک نمیکنه اینه که من فقط پدر زیستی و مادر زیستیام رو از دست ندادم؛ من پدربزرگها و مادربزرگها، عمه و خاله و عمو و دایی، بچههای اونها و خواهر و برادرهام رو هم از دست دادم.
فرزندخوانده
گفته شده به ازای هر فرزندخواندگی که رخ میدهد، پانزده نفر تاثیر میگیرند. نه تنها سه راس مثلث، بلکه کسانی که به آنها ربط دارند هم تاثیر میگیرند؛ از جمله پدر بزرگ مادربزرگ فرزندخوانده و زیستی، برادران و خواهران پدر مادر و پدر مادر زیستی و پسرعمهها و دخترعمهها و برادران و خواهران.
مجبور شدم شغلم رو عوض کنم. بعد از مدتی، بالا و پایینها و تصمیمگیریهای لازم در زمینهی فرزندخواندگی بیش از اونی بود که بتونم تحمل کنم. خوشحالم که تجربهاش رو داشتم، اما مجبور شدم فقط تا جایی زمان بگذارم که در توان دارم.
کسی که قبلا متخصص فرزندخواندگی بوده
ممکن است متخصصانی که درگیر امور فرزندخواندگیاند هم تحت تاثیر فضای احساسی آن قرار بگیرند. مددکارها، وکیلها و قاضیها میتوانند به راحتی تاثیر موقعیتهای مربوط به فرزندخواندگی را حس کنند. جداکردن و از نو ساختن خانوادهها کار سادهای نیست، چرا که یک بار قوی عاطفی و احساسی به همراه دارد.
مادرم رو نگاه میکردم که اشک میریخت و اشکاش صورتش رو پوشونده بود. این اولین نوهاش بود و نمیخواست من این بچه رو برای فرزندخواندگی بگذارم. میدونستم که این فرزندخواندگی برای همیشه همهی خانوادهام رو عوض میکنه. همین طور هم شد!
پدر/مادر زیستی
برای خیلی از پدربزرگ مادربزرگهای زیستی، فرزندخواندگی به این معناست که اولین نوهشان را از دست میدهند و لذت تماشا کردن این نوه و بزرگشدنش را تجربه نمیکنند. دیگر اعضای خانواده که تحت تاثیر قرار میگیرند، هم برادر و خواهرهای پدر و مادر زیستیاند و هم برادر و خواهرهای پدر و مادر. تمام این خالهها و عموها و … از فرزندخواندگی تاثیر میگیرند، به خصوص اگر این موضوع مخفیانه بوده باشد.
میخوام دیگران بدونن که فرزندخواندگی قربانیان بیگناه دیگهای هم داشته. اگر کسی به من میگفت که پسر اولم (که برای فرزندخواندگی گذاشتم) حال و اوضاعش خوبه، میتونستم پسر دومم رو با اعتماد به نفس بیشتر و نگرانی کمتری بزرگ کنم. فکر میکنم تمام ترسها و اضطرابهای من به پسر دومم منتقل شد و اون هم از این فرزندخواندگی تاثیر بزرگی گرفت.
پدر/مادر زیستی
وقتی یک بچه میبینم، به این فکر میکنم که بچهی ما چه سنی میبود اگر زنده میموند. سقط جنین داشتهام، اما هنوز جای خالی بچهای که از دست دادیم رو احساس میکنم.
مادر
بچههایی که وجود خارجی ندارند و مثل شبحاند میتوانند صدای رسایی داشته باشند و در زندگی افراد حضور داشته باشند. در عمل ناممکن است که بتوان بچه داشتن یا مشکلات در بچهدار شدن را فراموش کرد. تصدیق کردن و پذیرفتن چنین واقعیتها و تجربههایی کمک میکند که افراد راحتتر با موضوع کنار بیایند و روند التیام یافتن را سریعتر کنند. وقتی این فقدانها را محترم میداریم و وجودشان را تایید میکنیم، به نوعی به افراد و حتی روح کسانی احترام میگذاریم که چنین تاثیری در زندگی ما گذاشتهاند، حتی اگر اصلا ارتباطی هم وجود نداشته. اگر سعی کنیم این فقدانها را نادیده بگیریم یا وجودشان را رد کنیم، در واقع تلاش میکنیم کسی را که از دست دادهایم جایگزین کنیم و یا مراحلی که برای سوگواری سالم لازمند را متوقف کنیم.
این پست برگرفته از کتاب Adoption Wisdom: A Guide to the Issues and Feelings of Adoption نوشتهی دکتر مارلو راسل بود که با اجازه از خود نویسنده نوشته شده.
فرزندخواندگی: عبارتهایی که برای سه گروه مثلث به کار میروند
در بچگی مردم از من میپرسیدن پدر و مادر واقعیات کجان؟ من هم میگفتم خونه.
فرزندخوانده
استفاده از عبارت «واقعی» یا «طبیعی» برای توصیف پدر یا مادر توهینآمیز است. اگر یک پدر/مادر واقعی است، پس پدر/مادر دیگر باید غیرواقعی باشد. پدر/مادر «غیرواقعی» یا «غیرطبیعی»ای وجود ندارد.
زبانی که استفاده میکنیم میتواند خیلی تاثیرگذار باشد. کلمهها میتوانند به احساسات دیگران لطمه بزنند. خیلی مهم است که در موضوعی مثل فرزندخواندگی از عبارتهایی استفاده کنیم که محترمانه و به دور از پیشداوری باشند.
در فرزندخواندگی منظور از عبارتهای «پدر» و «مادر» همان کسانی است که کودکی را به فرزندی گرفتهاند. گاهی صفت «خوانده» (adoptive) هم برای ابهامزدایی اضافه میشود، به خصوص وقتی که همزمان در مورد پدرمادر و پدرمادر زیستی صحبت میکنیم. به طور معمول در محاوره، یک فرزندخوانده از پدر و مادرش با عبارتهای «پدر» و «مادر» و از پدر و مادر زیستیاش با عبارتهای «پدر زیستی» (birth father) و «مادر زیستی» (birth mother) یاد میکند.
عبارتهای birth mother و birth father برای توصیف پدر و مادر زیستی به کار میروند. استفاده از این عبارتها برای پدر و مادر زیستی به اجتماع امکان میدهد که عنوان و جایگاهی برای پدر و مادر زیستی در نظر بگیرد. همانطور که برای پدربزرگ، مادربزرگ، ناپدری و نامادری عبارتها و جایگاههایی در زبان داریم، به این ترتیب پدر و مادر زیستی هم جایی در زبان ما برای خود باز میکنند.
عبارت «فرزندخوانده» (adoptee) عبارت مناسب برای کسی است که به فرزندی پذیرفته شده. گاهی برای فرزندخواندهها از عبارت «بچههای فرزندخوانده» (adopted children) استفاده میشود؛ وقتی فرزندخوانده پنجاه سال سن داشته باشد، این عبارت کمی مسخره به نظر خواهد رسید! عبارت سادهی «فرزندخوانده» برای هر سنی کاربرد دارد.
این پست برگرفته از کتاب Adoption Wisdom: A Guide to the Issues and Feelings of Adoption نوشتهی دکتر مارلو راسل بود که با اجازه از خود نویسنده نوشته شده.
فرزندخواندگی: اعضای مثلث
خیلی عجیبه که به کسانی ربط دارم که تا به حال اون ها رو ندیدهام. یک جایی در این دنیا کسانی هستن که خون و ژن مشترک با من دارن. شاید هیچ وقت ملاقاتشون نکنم، اما همچنان بخشی از زندگی من هستن.
فرزندخوانده
به پسرم خیلی فکر میکنم. خیلی سخت بود که بگذارم بره، اما ته دلم اعتقاد دارم که این براش بهترین انتخاب بود. خوشحالم که میتونم از حالش باخبر باشم. برام قابل تصور هم نیست که روزی بیاد که دیگه نتونم ببینمش.
پدر/مادر زیستی
دنیای ما با ورود جسیکا عوض شد. الان دیگه یک خانوادهایم.
پدر/مادر
مثلث فرزندخواندگی سه راس دارد: فرزندخوانده، پدر/مادر زیستی و پدر/مادر (گاهی هم فقط یکی از این دو). این سه گروه در هر فرزندخواندگی وجود دارند، چه یکدیگر را بشناسند یا نه. مثل هر مثلثی، هر سه راس ضروریاند و به یکدیگر تکیه دارند. سه راس مثلث فرزندخواندگی تا آخر زندگی به هم مرتبط هستند. همگی در ارتباطی شریک هستند که ضعیف نمیشود؛ نه با زمان و نه فاصلهی مکانی و نه انکار این حقیقت.
این پست برگرفته از کتاب Adoption Wisdom: A Guide to the Issues and Feelings of Adoption نوشتهی دکتر مارلو راسل بود که با اجازه از خود نویسنده نوشته شده.
فرزندخواندگی: اعتقادات
ای کاش چیزی رو که الان فهمیدهام، اون موقع میدونستم.
پدر/مادر زیستی
فرزندخواندگی افراد را مجبور میکند به پارهای اعتقادات باور داشته باشند. پدر و مادر باید اعتقاد داشته باشند که فرقی بین فرزندخواندگی و داشتن بچههای زیستی نیست. پدر و مادر زیستی باید اعتقاد داشته باشند که روزی با دغدغهی این که بچه را رها کردهاند کنار میآیند. فرزندخواندهها هم باید اعتقاد داشته باشند که زندگیشان در خانهی پدر و مادرشان بهتر است تا این که اگر به فرزندی گرفته نمیشدند و در عوض در خانهی پدر و مادر زیستیشان زندگی میکردند. بدون این اعتقادات، احتمالا فرزندخواندگی رخ نمیداد.
این کتاب [و این مجموعه پستها] در مورد بعضی اعتقادات پایهای در مورد فرزندخواندگی است. بناست که کتابی ساده در مورد موضوعی پیچیده باشد. هرکسی هم الزاما با همهی نوشتههای این کتاب موافق نیست. ممکن است گروهی از خوانندگان از خواندن این نوشتهها شگفتزده شوند و گروهی هم خوشحال شوند که بالاخره آنچه را که مدتها حس میکردهاند، در یک جا جمع شده دیدهاند.
نقلقولها از کسانی است که با فرزندخواندگی زندگی میکنند. نویسنده آگهی پخش کرده و از کسانی که درگیر فرزندخواندگی بودهاند درخواست کرده بنویسند که چه طور از این موضوع تاثیر گرفتهاند و چه چیزهایی دوست دارند با دیگران مطرح کنند. شرکت کردن در این پرسشنامه به صورت ناشناس بوده و همچنان تعداد زیادی ابراز کردهاند که با روشن شدن هویتشان مشکلی ندارند. این نقلقولها از کسانی است که وقت گذاشتند و آنچه را در مورد فرزندخواندگی فکر میکردند یا احساس میکردند در میان گذاشتند.
این پست برگرفته از کتاب Adoption Wisdom: A Guide to the Issues and Feelings of Adoption نوشتهی دکتر مارلو راسل بود که با اجازه از خود نویسنده نوشته شده.
فرزندخواندگی: رخدادی که هم تلخ است و هم شیرین، مثل زندگی
فرزندخواندگى از سر تا ته نقل و نبات نيست. از بالا تا پایین زهر هلاهل هم نيست. فرزندخواندگی هم مثل زندگیه؛ حتا خود زندگیه: بالا داره، پایین هم داره. نه به اون شیرینیه که در سریالهای تلویزیونی نشون میدن، نه به اون تلخی که از مردم کوچه و بازار میشنویم. به نظرم وقتی از فرزندخواندگی صحبت میکنیم، جای یک چیز خالیه: یک دید واقعبینانه و منصفانه همراه با درک بیشتر از وضعیت سه گروه درگیر در این پروسه، یعنی پدر و مادری که بچه رو به دنیا آوردند، پدر و مادری که بچه رو به فرزندی گرفتند و خود فرزندخوانده.
یک مدت گذشته رو به مطالعهی کتاب Adoption Wisdom: A Guide to the Issues and Feelings of Adoption نوشتهی دکتر مارلو راسل گذروندم. کتاب از بخشهای کوچکی تشکیل شده به همراه نقلقولهایی از هر سه گروه مثلث فرزندخواندگی. کتاب به من دید جدیدی داد و من رو تحت تاثیر قرار داد، هرچند که بعضی جاها با نگرش کلی کتاب موافق نبودم. برای من مهم بود که یادبگیرم که فرزندخواندگی جنبههای دیگهای هم داره و اونچه که تا به حال میدیدهام، تنها یک دیدگاه بوده.
برای این مجموعه پستها با نویسندهی کتاب، دکتر راسل، تماس گرفتم و برای بازنشرشون اجازه گرفتم. ایشون هم از من خواست که طرح پیشنهادیام رو بنویسم. بعد از دیدن یک پست نمونه و دریافت طرح پیشنهادی، لطف کرد و اجازهی کامل داد که مطالب کتاب رو در کروسان با قهوه بازنشر کنم. در پستهای آینده این مطالب رو به تدریج منتشر میکنم. اگر نظری دارین، لطف کنین و در میون بگذارین.
در پایان این رو هم اضافه کنم که برای ترجمه، معادلهایی در نظر گرفتهام. برای parent معادلی که به دل بنشینه پیدا نکردم. وقتی که اشاره به یکی از والدین باشه، از «پدر/مادر» استفاده کردم و در غیر این صورت «پدرمادر». برای پدر و مادر بیولوژیک که در انگلیسی biological parents گفته میشه، از «پدر و مادر زیستی» استفاده کردم. برای adoptee یا adopted child از «فرزندخوانده» استفاده کردم و برای adoptive parents از عبارت «پدر و مادر» استفاده کردم. برای مورد آخر به معادلهای دیگه هم فکر کردم؛ اگر میخواستم از «پدرخوانده و مادرخوانده» استفاده کنم، معنیهای دیگهای داشتن. اگر میخواستم از «پدر و مادر فرزندخوانده» استفاده کنم، چیزی شبیه به «پدر پسر شجاع» میشد. برای همین به عبارت سادهی «پدر و مادر» بسنده کردم؛ برای adoptive parents معادلهای خوبیاند: پدر و مادر، نه بیشتر و نه کمتر!
این پستها به تدریج در سایت فرزندخواندگی در ایران هم منتشر میشوند. برای مراجعهی آینده، فهرست مطالب رو در زیر آوردهام و به مرور که پستهای جدید مینویسم، فهرست زیر رو به روز رسانی میکنم:
فصل یک: مثلث فرزندخواندگی
فصل دو: تاریخچهی فرزندخواندگی
- تغییرات در زمان
- راهحلی برای همهی مشکلات
- وقتی مشکلها سر برآوردند
- شکلگیری گروههای پشتیبانی
- پروندههای مهر و موم شده
- فرزندخواندگی علنی در برابر غیر علنی
فصل سه: واقعیتهای ابتدایی فرزندخواندگی
- تاثیر مادامالعمر
- ساختن خانوادهها، جداکردن خانوادهها
- انتخابی از روی ناچاری برای همه
- بچهها آگاهند
- ذات (NATURE) در برابر اکتساب (NURTURE)
- فقدان برای هر سه راس مثلث فرزندخواندگی
فصل چهار: فقدان و سوگواری در فرزندخواندگی
فصل پنج: واقعیتهای فرزندخواندگی
- ساختار فرزندخواندگی
- یک اتفاق مثبت
- جای خالی مراسم و تشریفات
- دینامیکهای سه عضو مثلث
- سردرگمی
- احساسات متناقض
- پرسش
- چیزهایی که همیشه یادآور فرزندخواندگیاند
- راز سرپوشیدهی فرزندخواندگی
- تمرکز روی روابط جن.سی
- نیاز به مقصر دانستن
- جابهجایی ترتیب تولد
- دوگانگیها
- عاشق بودن – رها کردن
- برگزیده شده – طرد شده
- حقیقت – دروغ
- واقعیت – فانتزی
فصل شش: فرزندخواندهها
- پیوستن به دیگران
- اعتماد
- جدایی مادر و کودک
- تطبیق با محیط جدید
- خبر داشتن
- کودکان میتوانند بیرحم باشند
- پی بردن به موضوع در مراحل بعدتر زندگی
- احساس ناخواسته بودن
- رها شدن و طرد شدن
- فضا
- ارتباطات
- تنها بودن
- خویشتن حقیقی – خویشتن ساختگی
- مشکلات هویت
- تکرار الگوهای همیشگی
- ارتباط با پدر و مادر
- ارتباط با خواهران و برادرانی که فرزندخوانده نیستند
- ترسها
- خیرگی/بیحسی
- اختلال استرسی پس از ضایعه روانی (POST TRAUMATIC STRESS DISORDER)
- شروعهای دشوار
- فرزندخوانده به مثابهی بازمانده
- انکار
- اتفاقهایی که همه چیز را به هم میریزند
فصل هفت: پدرمادران زیستی
- مادران زیستی
- پدران زیستی
- رابطهی بین مادر زیستی و پدر زیستی
- بخشش
- سرافکندگی
- گناه
- تسکین
- خشم
- غمگینی
- افسردگی
- روابط
- تمایلات جن.سی
- جای زخمها
- درهم و برهمی نقشها – گذشته و حال
- بارداری = بحران
- فقدان
- بارداری به خاطر تجاوز
- برخورد با مادران زیستی
- رها کردن
- خداحافظی
- تجربهی پس از رهاسازی
- اختلال استرسی پس از ضایعه روانی (POST TRAUMATIC STRESS DISORDER)
- پشتیبانی، گذشته و حال
- کودکان آینده
- اتفاقهایی که همه چیز را به هم میریزند
فصل هشت: پدران و مادران