سیستم‌های پیچیده – چهل و پنج – چرا شبکه‌های رادیویی زمان تبلیغ‌های‌شان را با هم هماهنگ نمی‌کنند؟

دو نفر رو به اتهام دزدی می‌گیرن و در دو اتاق جداگانه بازجویی می‌کنن (یعنی این دو نفر امکانش رو ندارن که جواب‌هاشون رو با هم هماهنگ بکنن). اگر هر دو سکوت کنن، هر نفر به یک سال حبس محکوم می‌شه. اگر هر دو اعتراف کنن، هر نفر به سه سال حبس محکوم می‌شه (نوعی تنبیه برای دزدی). اگر یک نفر سکوت کنه و یک نفر اعتراف کنه، اونی که اعتراف کرده آزاد می‌شه (نوعی تشویق برای راست‌گویی) و در عوض اونی که سکوت کرده به پنج سال زندان محکوم می‌شه (نوعی تنبیه برای دروغ‌گویی و دزدی). شما اگر به جای یکی از این دو نفر بازداشت‌شده بودین چه کار می‌کردین؟ سکوت می‌کردین یا اعتراف؟ (اگر با مساله آشنا نیستین، کمی در این مورد فکر کنین)

این مساله در تئوری بازی‌ها به «دوراهی زندانی‌ها» معروفه. اگر دو نفر بتونن با هم صحبت بکنن و در حضور هم بازجویی بشن، اگر عاقل باشن، هر دو سکوت می‌کنن و هر نفر یک سال زندان رو تحمل می‌کنه و آزاد می‌شن. اما اگر امکان صحبت با هم رو نداشته باشن، تعادل نش این‌طوره که هر دو اعتراف می‌کنن (تعادل نش اسمش رو از جان نش می‌گیره که شاید در فیلم یک ذهن زیبا دیده باشین). در واقع وقتی هر دو نفر به جرم‌شون اعتراف می‌کنن، سکوت کردن فایده نداره و کار رو خراب‌تر می‌کنه. برای همین هم حالت پایدار قضیه اینه که هر دو به جرم اعتراف بکنن، با این که در مجموع به ضرر هر دو نفرشونه.

اما چرا به یاد این بازی  افتادم؟ سه شبکه‌ی رادیویی هستن که ما موسیقی‌هاشون رو دوست داریم. این‌ها هر از گاهی تبلیغات پخش می‌کنن. هر موقع هم که تبلیغ پخش می‌شه، شبکه رو عوض می‌کنیم و بیش‌تر وقت‌ها از این سه شبکه بالاخره یکی‌شون هست که مشغول پخش تبلیغ نباشه و موسیقی پخش کنه. در نتیجه ما در هر حالتی می‌تونیم از دست تبلیغات فرار کنیم و موسیقی گوش کنیم. از اون طرف شاید به نفع شبکه‌های رادیویی باشه که موسیقی و تبلیغ‌شون رو با هم هماهنگ بکنن، چنان که همه با هم و هم‌زمان تبلیغ پخش بکنن. به این ترتیب مشتری‌هایی مثل ما نمی‌تونن از دست تبلیغات فرار بکنن و مجبورن تبلیغ‌ها رو هم بشنون.

اما شبکه‌ها به چنین توافقی نمی‌رسن، به همون دلیلی که بازداشت‌شده‌ها به توافق نمی‌رسن که سکوت بکنن. فرض کنین همه‌ی شبکه‌ها تبلیغ‌ها رو در زمان مشخص پخش بکنن. بعد یک شبکه بیاد و خیانت بکنه و زمانی که بقیه دارن تبلیغ پخش می‌کنن، موسیقی پخش بکنه. طبیعتن شنونده ترجیح می‌ده کانال رادیویی رو عوض کنه و اون شبکه رو گوش بکنه. اون شبکه شنونده رو به سمت خودش جذب کرده، اما کل توافق به هم می‌ریزه و شبکه‌های دیگه هم به توافق اول پایبند نخواهند بود. نتیجه هم این می‌شه که زمان پخش موسیقی و تبلیغ در شبکه‌ها مستقل از هم خواهد بود (یا دست‌کم هم‌زمان نخواهد بود).

قبول دارم که مساله رو خیلی ساده کردم. شنونده‌ها الزامن با یک تبلیغ شبکه رو عوض نمی‌کنن. در ضمن این بازی یک بار تکرار نمی‌شه و اصطلاحن «دوراهی زندانی‌های تکرار شونده» است (اصطلاحن گفته می‌شه iterated prisoner’s dilemma که اگر دوست داشته باشین، می‌تونین به این‌جا برین و بازی کنین) . وقتی در بازی تکرار هست، امکانش وجود داره که یک نفر هم‌بازی دیگه رو تنبیه بکنه و به این ترتیب به هم‌کاری وادارش بکنه. در کنار این‌ها باید در نظر بگیریم که بازی‌کنان این بازی شاید خیلی هم منطقی (rational) نباشن. با تمام این‌ها، تا به الان مشاهده‌ی من با این مدل ساده سازگار بوده. تجربه‌ی من این بوده که هر موقع با آگهی بازرگانی روبه‌رو بشیم، می‌تونیم با عوض کردن شبکه از آگهی‌ها فرار کنیم و موسیقی گوش کنیم!

آیا ما دوستان‌مون رو از افراد شبیه به خودمون انتخاب می‌کنیم؟

آیا ما ترجیح می‌دیم که با هم‌نوعان خودمون سر و کار داشته باشیم؟ تلاش می‌کنیم با کسی که شبیه به ماست دوست باشیم؟ سعی می‌کنیم با کسی مشابه خودمون ازدواج کنیم؟ در مورد انتخاب هم‌کار و کسی که باهاش تفریح می‌کنیم هم ترجیح می‌دیم به دنبال کسانی بریم که به ما شبیه باشن؟

عقل سلیم (common sense) شاید این طور بگه که مردم ترجیح می‌دن که دوست‌هاشون رو از افراد شبیه به خودشون انتخاب بکنن.

الزامن هم این طور نیست. به گفته‌ی «دانکن واتز» در کتاب «همه چیز واضح است»، ما اون قدری هم که فکر می‌کنیم، اختیار نداریم و تا حد زیادی تحت تاثیر جبر هستیم. قبوله که تا حدی ما محیط اطراف‌مون رو تعیین می‌کنیم، اما برعکسش هم درسته و تا حد زیادی این محیط اطرافه که وضعیت ما رو تعیین می‌کنه.

وقتی دوست جدید پیدا می‌کنیم، احتمال داره که از محیط کار باشه، جایی که احتمالن ما و تعداد دیگه هم‌کار که شبیه به ما هستن یک جا جمع شده‌اند. وقتی همسر انتخاب می‌کنیم یا با کسی وارد رابطه‌ی نزدیک می‌شیم، احتمال داره از داخل حلقه‌ی دوستان بوده باشه: جایی که همه هم کمابیش به خود ما شبیه هستن. حتا گاهی هم که به شخص جدیدی معرفی می‌شیم، احتمالن از طریق یک دوست مشترک بوده؛ دوستی که هم به ما شبیه بوده و هم به آشنای جدید. در نتیجه ما و آشنای جدید تازه معرفی شده، هنوز ارتباط شروع نشده، به هم شبیه هستیم.

ماده‌ای که شاید جایگزین غذا بشود، شاید هم نشود

سویلنت (soylent) یک ماده‌ی ترکیبیه و با هدف این ساخته شده که جایگزین غذا بشه. گفته شده که تمام مواد لازم برای بدن رو داره. سازنده‌اش یک مهندس نرم‌افزاره؛ پس‌زمینه‌ی لازم در مورد شیمی و تغذیه نداشته و سعی کرده با خوندن وب‌سایت‌ها، مقاله‌ها و کتاب‌ها این ماده رو اختراع کنه. هنوز که در دست‌رس نیست و پیش‌بینی می‌شه اولین سری سفارش‌های آمریکا از ژانویه ۲۰۱۴ ارسال بشن و سفارش‌های بین‌المللی هم از اواسط سال ۲۰۱۴.

انتظار ندارم جای لذت غذا خوردن رو بگیره. کسی چه می‌دونه، شاید هم روزی آداب و رسوم سویلنت خوردن (مثل غذا خوردن) ایجاد شد و خوردن این ماده هم به عنوان ناهار یا شام لذت‌بخش شد. در ویدیوی پایین می‌تونین بیش‌تر در موردش بدونین. در ضمن از قبل از دقیقه‌ی سیزده ویدیو، اون کسی که در پس‌زمینه سرش به کارشه و داره به آرومی کارش رو می‌کنه، خودم هستم.


فقط رژیم غذایی نیست که باعث لاغری می‌شود

وقتی رژیم می‌گیریم، ممکنه لاغر بشیم. شاید در اون صورت اعتبار رو به رژیم بدیم که باعث لاغری شد. به قول داکن واتز در کتاب «همه چیز واضح است (Everything is Obvious, once you know the answer)»، شاید کسی که به این نتیجه رسیده که اضافه‌وزن داره، دست به دامن خیلی عوامل شده که تنها یکی‌شون رژیم بوده. شاید اون شخص تحرکش رو هم افزایش داده و ترکیب غذایی‌اش رو هم عوض کرده و به خوابش هم بیش‌تر توجه کرده؛ اما چون تمرکزش روی رژیم بوده، تنها به اون عامل توجه کرده و به این نتیجه رسیده که رژیم غذایی باعث لاغری‌اش شده (به عبارتی، رابطه‌ی علیت یا causation در نظر گرفته).

دکتر به من گفت در مرز چاقی هستم. من قبول ندارم. به این نتیجه رسیده‌ام که در معیاری مثل شاخص توده بدنی (BMI)، باید عامل چگالی بدن هم در نظر گرفته بشه. دلیلی نداره که همه‌ی افراد چگالی بدن‌شون برابر باشه (البته شاید هم در فاز انکار هستم و هنوز خودم رو در مرز چاقی نمی‌دونم). به هر حال، از هفته‌ی پیش استفاده از آسانسور و پله‌برقی رو تا جایی که ممکن باشه متوقف کرده‌ام. حالا کمی آگاهانه‌تر به خودم توجه می‌کنم که ببینم اگر واقعن روزی وزنم کم شد، چه چیزهایی از زندگی‌ام تغییر کرده بودن.

تشکر از دوستی که طرحی برای کروسان با قهوه طراحی کردن

چند وقت پیش آقایی، آقای محترمی، به نام علی‌رضا کریم‌زاده لطف کردن و طرحی رو که داوطلبانه و بدون اطلاع من برای کروسان با قهوه طراحی کرده بودن فرستادن. طرح رو برای قالب فعلی استفاده کرده‌ام که بر در و دیوار این صفحه نصب شده. هنوز هم جای کار داره و اگر می‌بینن که مشکل داره، علت‌اش اینه که من درست نصبش نکرده‌ام و باید بیش‌تر روش کار کنم. جناب علی رضا خان، ممنونم!