تنوع نژادی

Diversity

اولین فرض شاید این باشه که انسان‌ها ترجیح می‌دن که با کسانی باشن که بیش‌ترین شباهت رو به خودشون دارن. به هر حال در این شرایط احساس راحتی بیش‌تری هست و انتظار می‌ره احتمال درک متقابل (به خاطر پیشینه‌ی نزدیک‌تر) بیش‌تر باشه. اما در عین حال به تفاوت هم نیاز هست؛ چه از لحاظ زیستی برای نسل بعد و چه از لحاظ فرهنگی برای غنی شدن و زنده نگه داشتن اجتماع.

از بین کسانی که با تنوع راحت هستن، بعضی‌ها به عنوان یک داروی تلخ به تنوع (diversity) نژادی و فرهنگی نگاه می‌کنن که لازمه و باید مصرف بشه، اما خوشایند نیست. بعضی‌ها هم موضوع رو یک فرصت و یک موقعیت مبارک می‌بینن.

در ایران مدتی رو به کلاس زبان کیش می‌رفتم. یکی از جلسات در مورد انسان‌های چند نژادی بود. معلم از تک‌تک زبان‌آموزها سوال پرسید که اگر دونژادی بودن، ترجیح می‌دادن ترکیب چه نژادهایی می‌بودن. در کلاس داشتیم چند نفری که نه تنها به هیچ عنوان حاضر نبودن به سوال جواب بدن، بلکه حاضر نبودن حتا برای یک لحظه هم که شده به چنین موضوعی فکر کنن. پرسیدن چنین سوالی به تنهایی نوعی توهین تلقی می‌شد چنان که  در همون جلسه کار به یک نیمه قهر و دل‌خوری هم کشید.

Diversity

تا جایی که به یاد می‌آرم، موضوع افراد چندنژادی همیشه برای من جالب بوده. این افراد به هر حال نشانه‌ی وجود کسانیه که اختلاف نژادی براشون آزاردهنده نبوده (تازه اگر که باعث خوشحالی بیش‌تر نمی‌شده). فکر کنم قبل‌تر هم گفته‌ام که معموله به این افراد color blind یا کوررنگ می‌گن.

چند وقت پیش فرصتی شد که از موزه‌ی تاریخ طبیعی واشنگتن دیدن کنیم. یک بخش گذاشته بودن به عنوان «نژاد» که برای من یکی از جالب‌ترین بخش‌های کل مجموعه بود (مطمئن نیستم که آیا یک بخش دائمیه یا فصلی بوده). در یک قسمت از سالن عکس‌های افرادی رو گذاشته بودن که ترکیب نژادهای مختلف بودن. در هفده پست آینده این عکس‌ها رو به همراه نژادهای هر شخص خواهم آورد.