سخنران (William A. Wulf) معتقد بود که در زمینهی صفحات وب قضیه برعکس خیلی از تولیدات قدیمیه. الان یک صفحهی وب باید استفاده بشه تا ارزش داشته باشه و اگه یک صفحه تولید بشه و جايي در معرض دید عموم قرار نگیره، هیچ ارزشی نداره. از این میگفت که یک صفحهی وب برای دیده شدن داره بارها و بارها کپی میشه (در هارددیسک، در حافظه، در حافظهی جانبی و…) و همین کپیهاي مكرر باعث میشن که اون تولید ارزش پیدا کنه. پس به همین ترتیب تعریف از کپی باید تغییر کنه و متناسب با شرایط جدید تعریفهای جدید ارایه بشه.
Monthly Archives: November 2007
اختراع
سخنران (William A. Wulf) معتقد بود که قبلا وضعیت به این ترتیب بوده که یک اختراع ثبت میشده و برای بیست سال هم حقش به مخترع میرسیده. الان وضعیت فرق کرده. خیلی از محصولات دنیای جدید (مثلا نرمافزاری) وقتی اختراع میشن، بعد از یک سال خود به خود از کار افتادهان و یک محصول دیگه جاشون رو گرفته. میگفت که قبلا لازم بوده که اگر کسی چیزی رو میخواسته ثبت کنه، باید خود محصول رو هم میآورده؛ اما دیگه الان وضعیت اون طوری نیست. ما تونستيم اين رو درك كنيم که کتاب با محصول فیزیکی فرق داره و در نتیجه راههایی برای محافظت از حقوق نویسنده ایجاد کردیم. اما هنوز متوجه نشدیم که محصولات دنیای جدید (مثل محصولات در زمینهی فنآوري اطلاعات) با هردوشون فرق داره و در نتیجه باید قوانین جدیدی برای محافظت از پدیدآورندگان این محصولات تهیه کنیم.
مقام شامخ پدر
يعني اين «پدر صلواتي» كه ميگن، همون «پدر سگ» خودمونه؟
انسان كثيف؟
خبری میخونم از تجاوز شش نفر به یک دختر هفده ساله. خیلی کوتاه اما به اندازهی کافی آزاردهنده چنان که هنوز هم بعد از این مدت درگیر هستم. ظاهرا کاری هم از دستم بر نمییاد به جز فحشدادن و حرصخوردن. این جا زندگی مثل همیشه در جریانه. در تلویزیون ساختمون دانشکده عمران از ساخت فلان پل عظیم روی فلان رود عظیم صحبت میکنه. یک دختر با دوچرخهاش از خیابون رد میشه. یک دختر و پسر با صدای خیلی بلند با هم میخندن. یک نفر با عجله می ره که به کلاسش برسه. يك دختر و پسر هم در دانشكده به طرز غليظي همديگه رو ميبوسن. من هم این وسط احساس میکنم که چهقدر دور هستم و چهقدر تنها هستم و چهقدر دستم بسته است.
از تكامل
در يك سخنراني، تازه متوجه شدم كه علت سياه بودن پوست سياه پوستها اين بوده كه در اون مناطق به خاطر گرم بودن و آفتاب تند، بهتر بوده كه آدمها پوست تيره داشته باشن كه در نتيجه به خاطر وجود نميدونم چي و نميدونم چي در بدن (يا پوست)، از عقيم شدن مردان جلوگيري كنه. نتيجه اين ميشده كه در جايي مثل آفريقا سياهپوستها بهتر بقا پيدا ميكردن و در نتيجه همه سياه شدن. اين مساله در مورد جاهاي ديگه (مثل اروپا) الزاما ضروري نبوده.
در عين حال يكي از سوالهاي هميشگيام هم پاسخ داده شد: چه طوري انسانها از آفريقا مهاجرت كردن و به قارههاي ديگه (مثل آمريكا يا اقيانوسيه) رسيدن؟ آيا وسيله داشتهان كه از درياها عبور كنن؟ نظر سخنران اين بود كه در اون دوران يخبندان بوده و در نتيجه انسانها به راحتي از روي درياها راه رفتن و به قارههاي جديد رسيدهان. بعدها يخها آب شدهان و راه بسته شده!