دیروز یک مسابقه در آمریکا به راه افتاد که در نوع خودش جالب بود (لطفا اصلاح کنین اگر در توصیف موضوع اشتباهی هست).
قضیه از این قرار بود که بخش تحقیقات وزارت دفاع در سالگرد تاسیس اینترنت این مسابقه رو برپا کرده بود. برگزارکنندگان تعداد ده بالن هواشناسی رو در ده جای مختلف (و نامعلوم) در آمریکا قرار دادن و برنده کسی (یا تیمی) بود که بتونه زودتر از بقیه جای هر ده تا بالن رو بگه.
اول این که کسی از جای بالنها خبر نداشت.
دوم این که بالنها از اطراف و جادههای نزدیک قابل دیدن بودن، یعنی اگر کسی اون نزدیکی بوده باشه، میتونسته به راحتی بالن رو ببینه.
سوم این که برنده کسی بود که جای همهی هر ده تا بالن رو بگه (و نه کمتر).
سریعترین روش برای پیدا کردن بالنها این بوده که افراد به همدیگه خبر بدن و همین طور خبر دهن به دهن بچرخه تا این که یک نفر شانس بیاره و بالن رو پیدا کنه. این سایت هم همین کار رو میکرد. همه دهن به دهن به همدیگه میگفتن تا این که چند نفر که شانس داشتهان و پیدا کردهان، خبر دادهان. این مسابقه به نوعی نشون میداد که شبکههای اجتماعی تا چه حد قدرتمند هستن و چه طور یک خبر میتونه دهن به دهن بچرخه و یک کار با این عظمت (پیدا کردن ده بالن در ده جای نامشخص از این کشور وسیع) به صورت گروهی انجام بشه.
جالب هم این جا بود که بالنها دیروز گذاشته شدهان و همون دیشب هر ده تا بالن پیدا شدهان! در ضمن پیدا کننده هم همون تیم دانشگاه امآیتی بود که از همه کمک گرفته بودن. کاری هم که کرده بودن این بود که یک امکان ساده گذاشته بودن که همه بتونن ثبت نام کنن و دهن به دهن به همدیگه خبر بدن و اگه کسی بالنی رو پیدا کرد، بره و توی سایت اطلاع بده. البته به کسی که جای بالن رو میگفته دو هزار دلار میدادهان. به کسی هم که یابنده رو معرفی کرده بوده هزار دلار میدادهان و به کسی که معرف یابنده رو معرفی کرده پونصد دلار و به همین ترتیب. اینها هم از این فرصت استفاده کردن و یک منبع اطلاعات خوب برای تحقیق در مورد شبکههای اجتماعی به دست آوردن.
شاید اگر این مسابقه پنج سال پیش برگزار میشد، بالنها با این سرعت پیدا نمیشدن. به نظرم این مساله خیلی مهمه و به خوبی نشون میده که شبکههای اجتماعی در حال حاضر چه قدرتی دارن (دیشب تا صبح به مقدار زیادی خواب همین اتفاق رو میدیدم). در ضمن یکی از بالنها در شهری بوده که با ما یک ساعت بیشتر فاصله نداشته (سگ توی این شانس که بالن در نزدیکی ما بوده و ما بیخبر بودیم. اون از استاد راهنما، این هم از بالن).