Category Archives: دانش

سیستم‌های پیچیده – چهار

پیش توضیح: شما و دوستان‌تون همه با هم یک شبکه تشکیل می‌دین. هر کدوم از شما یک نقطه (یا به عبارت دقیق‌تر node) در شبکه هستین و وجود یک یال (یا edge) بین هر دو نفر می‌تونه نشون دهنده‌ی این باشه که بین دو نفر ارتباط هست. در این حالت وقتی که تعداد یال‌ها زیاد باشه، به این معناست که با تعداد بیش‌تری از آدم‌ها در ارتباط هستین. در یک شبکه که تعداد ارتباط‌ها به نسبت زیاده، تعداد متوسط یال‌ها به ازای هر نفر هم زیاد می‌شه. وقتی که ساختار چنین شبکه‌ای رو نگاه می‌کنین، مثل کلاف می‌مونه (که گروهی hairball می‌گن).

خود مطلب: تصور کنین که افراد یک اجتماع یک شایعه رو قبول نمی‌کنن مگر این که حداقل نصف دوستان هر فرد اون شایعه رو قبول کرده باشن*. در این حالت هر موقع مطلب جدیدی می‌شنوین، به دوستان‌تون نگاه می‌کنین و نسبت تعداد قبول‌کرده‌ها رو به کل دوستان حساب می‌کنین و بعد تصمیم می‌گیرین که آیا مساله رو قبول بکنین یا نه.

حالا اگر ارتباطات شبکه خیلی زیاد نباشن (به این معنا که افراد به طور متوسط دوست‌های زیادی نداشته باشن)، احتمال پخش شایعه کم می‌شه. برای مثال اگر شما فقط با یک نفر دوست هستین، تنها در صورتی شایعه رو قبول می‌کنین که اون یک نفر دوست قبول کرده باشه و اگر اون دوست قبول نکرده باشه، شما هم قبول نمی‌کنین. نتیجه این که باید تعداد ارتباطات بین افراد شبکه (به نسبت) از حد مشخصی بیش‌تر باشه تا شایعه بتونه پخش بشه.

از طرف دیگه اگر تعداد نسبی ارتباطات بین آدم‌ها بیش‌تر بشه به این معنا نیست که شایعه بهتر پخش می‌شه. اگر این تعداد نسبی از حد مشخصی بیش‌تر هم بشه، باز هم شایعه پخش نمی‌شه! علت‌اش هم این هست که مثلا تعداد دوست‌های شما زیاده و تعداد بیش‌تری باید شایعه رو قبول کرده باشن تا شما هم قبول کنین و این موضوع احتمال این که شما شایعه رو قبول بکنین کاهش می‌ده.

مثال: در یک مملکت گروهی تصمیم می‌گیرن به نمازجمعه برن. برای این که این تصمیم همه‌گیر بشه (با مدل پذیرفتن شایعه که در نظر گرفتیم)، یا این که باید به اندازه‌ی کافی افراد اولیه وجود داشته بوده باشن که تصمیم به رفتن گرفته باشن (و این افراد هم به طور مناسبی در شبکه قرار گرفته باشن) یا این که باید میزان نسبی ارتباطات آدم‌ها با هم به اندازه‌ی کافی زیاد و در عین حال به اندازه‌ی کافی کم باشه که تصمیم همگانی برای رفتن به نماز جمعه عملی بشه! (لطفا تصحیح کنین اگر اشتباه می‌کنم)

* سیستم‌های اجتماعی واقعی پیچیده‌تر از این‌ها هستن. اما به هر حال این مدل می‌تونه نماینده‌ی خوبی برای پخش شایعه باشه.

سیستم‌های پیچیده – سه

«پیتر دادز» معتقده که تابلوی مونالیزا شاید اون قدری هم جذاب و جالب و خارق‌العاده نباشه. شاید علت محبوبیت‌اش این بوده که یک کسانی علاقه داشته‌ان، اطرافیان اون‌ها هم علاقه‌مند شدن. به همین ترتیب، آشناهای اون‌ها (یا همسایه‌های اون‌ها در گراف نشون دهنده‌ی شبکه‌ی دوستان‌شون) هم دیدن که تعدادی از دوستان‌شون معتقد هستن که این تابلو تابلوی خوبیه و اون‌ها هم همین اعتقاد رو پیدا کردن و به همین ترتیب یک عقیده در این شبکه منتشر شده و همه به اون عقیده مبتلا شدن.

پس نوشت: سرایت تنها محدود به بیماری نیست؛ مثلا شایعه یا ترس یا اعتقاد هم تا حدودی حالت مسری دارن (مکانیزم سرایت‌شون الزاما با مکانیزم سرایت بیماری یکی نیست). در این مورد بیش‌تر خواهم نوشت.

می‌تونین بازیگوش باشین و تحقیق انجام بدین

لیز بردلی در پایان تصویرهایی از یک مدل انیمیشن بازسازی شده نشون داد که با استفاده از یک سیستم آشوبی سعی می‌کرد که بدون این که یاد گرفته باشه، برقصه. تصویرهای رقص اون مدل همه رو برای مدتی به خنده انداخته بود. بعدش گفت که «من عمدا این قسمت رو آخر ارایه‌ام آوردم که بهتون نشون بدم که می‌تونین بازیگوش باشین و تحقیق انجام بدین. سعی کنین همیشه بازیگوشی رو در تحقیق‌تون داشته باشین. اگر استاد راهنماتون بهتون می‌گه که زیاد بشین توی اتاقت و کار زیاد بکن، همیشه گوش نکنین (البته راندا که دانشجوی منه و الان اون جا نشستی، با تو نیستم، با بقیه دارم صحبت می‌کنم!). گاهی برین کافی‌شاپ و لپ‌تاپ نبرین. تنها یک دفترچه ببرین و با آرامش فکر کنین و گاهی که چیزی به نظرتون رسید، بنویسین. شما به آرامش هم نیاز دارین. فکر کردین چرا خیلی دانشمندها فکرهای بزرگ زیر دوش به ذهن‌شون می‌رسه؟ شما هم به خودتون وقت بدین. من مطمئن هستم که این رقاص من که انیمیشن‌اش رو بهتون نشون دادم، به هیچ درد مشکلات دنیا نمی‌خوره. اما من با همین رقاص هم روش‌های عددی درس داده‌ام، هم منحنی‌های اس‌پی‌لاین و هم سیستم‌های دینامیکی».

سیستم‌های پیچیده – دو

لیز بردلی می‌گفت که برقی که توی این پریز هست، یک سیستم دینامیکیه. یعنی این که ولتاژش می‌ره بالا تا به یک نقطه برسه و بعد می‌یاد پایین تا به یک نقطه‌ی دیگه برسه و دوباره می‌ره بالا و دوباره می‌ره پایین و به همین ترتیب. در یک حلقه یا سیکل قرار گرفته. گفت که این دفعه اگه برق رفت، دقت کنین که وقتی دوباره برق می‌یاد چه اتفاقی می‌افته: یک دفعه به شکل برق عادی ظاهر نمی‌شه؛ بلکه یک مقدار بالا پایین می‌ره و کم و زیاد می‌شه تا این که به حالت تعادلش می‌رسه. در اون مدت هم داشته یک مسیر رو (در فضای حالت) طی می‌کرده تا این که وارد اون سیکل بشه.

سیستم‌های پیچیده – یک

«من از کلرادو تا این‌جا رانندگی کردم. وقتی حرکت کردم، باک ماشین پر بود. صد مایل هم حرکت کردم، اما در این مدت عقربه‌ی بنزین تغییر نکرد. یک دفعه در پایان صد مایل، یک دفعه عوض شد و مقدار بنزین رو نصف نشون داد. بنزین باک ماشین من کم شده بود، اما عقربه متناسب با این کم شدن چیزی نشون نمی‌داد. این یعنی یک رفتار غیرخطی. اگر نشون‌دهنده‌ی بنزین ماشین من خطی بود، به همون اندازه که بنزین کم می‌شد، باید نشون می‌داد».

این جمله از لیز بردلی بود. در یک مدرسه‌ی تابستونی سیستم‌های پیچیده در انستیتو سانتافه شرکت کرده‌ام و امروز اولین روز کلاس‌ها بود. در روزهای آینده مطلب‌های بیش‌تری می‌نویسم.

از عجایب

اگر فکر کردین که انسان تنها حواس پنج‌گانه داره، اشتباه کردین! دست کم دو حس دیگه هم هست (به حواسی مثل حس شیشم و مانند اون کاری ندارم): یکی حس حرکت (مثلا سقوط کردن رو حس می‌کنین حتا اگر چشم و گوش‌تون بسته باشه) و یکی هم حس قرار داشتن در یک موقعیت در فضا (proprioception). کسانی هستن که در پردازش این حس‌ها مشکل دارن که به این مشکل اختلال پردازش حواس (sensory processing disorder) گفته می‌شه. در این شرایط شخص بیمار می‌تونه تحریک‌های محیطی رو حس کنه اما به درستی درک نمی‌کنه.

این بیماری درمان دارویی نداره اما با یک مجموعه رژیم‌های حسی می‌تونن شرایط رو بهبود بدن. اگر درست متوجه شده باشم، مغز رو در مورد دریافت‌هاش از محیط دوباره تربیت می‌کنن (لطفا اصلاح کنید اگر اشتباه می‌کنم). دو نمونه از این تمرین‌ها هم بازی با ترامبولین و پریدن در استخر توپ هستند. نمونه‌ی دیگه هم بازی با بافت‌های مختلف هست.

پیشنهاد به پدران و مادران: اگر بچه‌تون بیش از اندازه ریسک می‌کنه، مثلا به راحتی به سمت همه چیز می‌ره و تصادف می‌کنه، یا با محیط‌های شلوغ خیلی مشکل داره و عصبی می‌شه، یا بعضی صداها یا حتا بعضی بافت‌ها (مثل هوله) ناراحت‌اش می‌کنن، یا از تماس خیلی بدش می‌یاد یا برعکس، هیچ وقت از ارتباط تماسی سیر نمی‌شه، از بعضی غذاها با بعضی بافت‌ها گریزانه، یا از پوشیدن یک سری لباس‌ها طفره می‌ره (مثل خود من در بچگی!)، از گل بازی یا رنگی شدن دست‌اش بدش می‌یاد، یا بیش از اندازه بالا و پایین می‌پره، یا از سر و ته شدن بدش می‌یاد، بیش از اندازه به همه چیز دست می‌زنه، به مدت زیاد چرخ می‌زنه و سرگیجه نمی‌گیره، از ارتفاع (حتا ارتفاع‌های کم مثل پله) بیش از اندازه می‌ترسه، همه می‌تونن (و نه این که الزاما باشن) علامت‌هایی برای این بیماری باشن (منبع‌های زیادی مثل این و این برای مطالعه‌ی بیش‌تر موجود هستن).

استفاده از نرم‌افزار jMemorize برای یادگیری لغت‌های جی‌آرای (GRE)

مطالب این نوشته عمدتا به دست کاوه دانشور درست شده‌اند که اگه سوالی داشته باشین می‌تونین با خودش تماس بگیرین. برای لغت‌ها اول این مجموعه و بعد این مجموعه رو توصیه می‌کنم که این مجموعه‌ها اطلاعات من رو دارن و پیشنهاد می‌کنم قبل از استفاده با رفتن به منوی فایل و بعد اکسپورت، ریست کنین.

برنامه‌ای هست به نام jMemorize که می‌تونین اون رو از این آدرس بگیرین:

http://jmemorize.org

قبل از هر چیز این رو بگم که من از این برنامه به شکل نسبتا منظم استفاده کردم و نتیجه‌ی خیلی خوبی هم گرفتم (به این ترتیب که نمره‌ی بخش وربال جی‌آرای‌ام رو تقریبا دویست نمره افزایش دادم). این برنامه بر اساس روش یادگیری جعبه‌ی لایتنر کار می‌کنه و در کل روش مناسبی برای یادگیری لغت هست (البته در حالت کلي‌تر برای یادگیری روش مناسبی به نظر مي‌رسه). با استفاده از این برنامه مي‌تونین تعدادی فلش کارت رو یاد بگیرین که در هر طرف‌اش یک چیز نوشته شده و شما مي‌تونین این دو تا طرف رو با هم یاد بگیرین. مثلا مي‌تونه در یک طرف یک لغت مشکل نوشته شده باشه و در طرف دیگه معنی اون لغت باشه. از قرار معلوم با روش نمایی می‌تونین با کمترین وقت ممکن که برای یادگیری صرف می‌کنین یک مجموعه مطلب رو یاد بگیرین.

در مورد طرز کار با برنامه، چند خط می‌نویسم. اما قبل‌اش این رو یادآوری کنم که دستورات زیر برای نسخه‌ی قدیمی‌تر این برنامه نوشته شده‌اند، هرچند که بعیده که برنامه‌ی نسخه‌ی جدید با نسخه‌ی قدیمی تفاوت‌های بنیادی داشته باشه.

برنامه اونطوری نیست که خودش بپره بالا. شما باید خودتون هر روز ( یا روزی چند بار) برین توش و دکمه Learn رو بزنین و ببینین برای اون روز نوبت مرور کدم لغت هاست. بعضی وقت ها ممکنه اصلا دکمه Learn خاموش باشه و یعنی توی اون زمان نوبت مرور چیزی نیست. پس اون زمان به کارهای دیگه برسین!

برنامه دو جور تنظیم داره:
یکی از تنظیم هاش همونه که توی قسمت Learn هست و توی قسمت General ش. یه جا داره به اسم Dislimiter که در واقع تعیین می کنین که توی هر جلسه تمرینی که برنامه رو باز می کنین، چند تا لغت رو یاد بگیرین (مثلا تصمیم مي‌گیرین که تعداد پنج تا لغت رو بهتون یاد بده). یا اینکه می تونین به جاش یک محدودیت زمانی بگذارین. یعنی توی هر جلسه چند دقیقه مي‌خواین براش وقت بگذارین (مثلا تعیین مي‌کنین که به اندازه‌ی ده دقیقه باهاتون کار بکنه). حالا اگر مثلا محدودیت 8 تا لغت بگذارین، اینقدر اون هشت تا لغت رو جلوی چشم‌تون میاره که بالاخره درست حدس بزنین. حتا اگر در مورد یکی‌شون اشکال داشته باشین، به طور پیوسته تکرارش مي‌کنه. یعنی تا وقتی که بگین که یاد نگرفتین، همچنان سوال می‌پرسه که یاد گرفتین؟ البته نگران یادگیریش نباشین. چون به فرض اینکه یاد نگرفته باشین هم باز توی روزهای آینده دوباره می‌یاد جوی چشم‌تون و اگر اونجا اشتباه کنین دوباره می‌ره توی Deck اول!

تعیین شکل یادگیری: به تعداد کارت یا زمان

خلاصه اینکه اون چند لغت یاد گرفته شده رو می بره توی Deck بعدی. حالا اینکه شما برای اون جلسه‌تون چند تا لغت برای مرور خواهین داشت بستگی به تعداد روزهایی داره که از یادگیری قبلی‌تون گذشته. اگر هم بخواین می‌تونین براش محدودیت زمانی بگذارین یعنی توی هر جلسه مثلا سه دقیقه رو به یادگیری اختصاص میدین. البته یادتون باشه که تا وقتی که دکمه Learn روشنه و کار می کنه یعنی اینکه شما برای اون روزتون هنوز لغت هایی دارین که باید بخونین (مطابق منحنی یادگیری). بنابراین در روز می‌تونین سه چهار تا جلسه چند دقیقه‌ای برگزار کنین تا اینکه در آخر روز دکمه Learn رو خاموش ببینین. البته توی هر کدوم از جلسات هم هر وقت خسته شدین مي‌تونین Stop Learning رو بزنین و همه چیز رو بذارین کنار. ولی خودش حساب لغاتی که یاد گرفتین رو داره.

یکی دیگه از تنظیم هاش همونه که توی قسمت Learn هست و توی قسمت Schedule ش. اونجا برای خودتون می‌تونین منحنی یادگیری رو تعریف کنین (Custom) و یا این‌که یکی از برنامه های Default خودش رو اجرا کنین. من خودم با همون سیستم لایتنر یعنی نمایی استفاده کردم که خیلی هم مناسب بود و در کم‌ترین زمان ممکن یاد می‌ده. در واقع فواصل زمانی بین Deck ها رو تعیین می کنین. مطابق سیستم لایتنر اولین تکرار بعد از یادگیری (که از همه مهمتر هم هست) توی 24 ساعت اوله. طبق سیستم لایتنر تکرار بعدی فکر مي‌کنم دو روز بعد باشه. خلاصه خودتون با توجه به شرایط درستش کنین. اینطور که میگن بعد از یک ماه دیگه اون لغت میره تو حافظه بلند مدت و دیگه بیرون نمیاد.

بعد از این کاری که باید بکنین اینه که از برنامه استفاده کنین و اگه لغتی بود یاد بگیرین. خودش دیگه بر اساس فواصل زمانی لغت ها رو براتون نمایش می‌ده و فقط کافیه که روزی چند بار بهش یه سری بزنین و ببینین اون روز برای یادگیری چی دارین. چه از لغت‌های قبلی که نوبت تکرارشونه و چه از لغت‌های جدید. همین!

یک چیز هم من اضافه کردم. از اون جایی که تعداد لغت‌ها زیاده، احتمالا مواجه شدن ناگهانی شما با هزار و دویست لغت کمی وحشتناک به نظر برسه و ترجیح بدین روی لیست‌های کوچیك‌تر کار بکنین. برای این کار یک فولدر (این طور که در برنامه هست یک Category) دیگه در نظر گرفتم به اسم Kept که می‌تونین قسمت عمده‌ی لغت‌ها رو توی اون بندازین و تنها تعداد محدودی لغت رو در فولدر Learning بگذارین. کافیه که هر بار که یاد می‌گیرین از همون فولدر Learning باشه (یعنی روی اون دکمه‌ی Learn رو بزنین) که با تعداد محدود لغت سر و کار داشته باشین. بعد که لغت‌ها رو یاد گرفتین، دوباره از فولدر Kept لغت بیارین و بذارین جلوی دست که یاد بگیرین.

بنا به نظر آگاهان، بهتره که لغت‌ها رو با جمله حفظ کنین چون شنیده‌لم که اگر تنها به حفظ کردن معنی اکتفا کنین، سر امتحان احتمال فراموشی وجود داره.

یک نکته‌ی دیگه از نظر آگاهان: می‌گن که بهتره که در کنارش مطالعه هم داشته باشین. مثلا مقالاتی که کمی سنگین هستن از روزنامه‌ها و مجلات خوب بخونین که کاربرد واقعی لغت‌ها رو ببینین که دیگه از ذهن‌تون بیرون نره. من خودم امتحان کردم و دیدم که وقتی که کاربرد واقعی لغت رو در روزنامه می‌بینم، خیلی عمیق در ذهنم می‌شینه و خیلی بهتر یاد می‌گیرم تا وقتی که تنها به حفظ کردن معنی اکتفا کنم.

در پایان این رو اضافه کنم: هر موقع به هر شکلی سوالی در مورد این مطالب داشتین (و یا احیانا سوال‌های دیگه‌ای که امکان کمک داشته باشیم)، به راحتی با من یا کاوه تماس بگیرین و بپرسین. خوشحال مي‌شیم که بتونیم کمکی بکنیم.

یک مورد پایانی: آقای سهند قویدل زحمت کشیدن و دو مجموعه لغت جدید فرستادن که می‌تونین این چهار هزار لغت و مجموعه لغت‌های انگلیسی رو دانلود کنین.

بقال و تکامل

مدت زیادیه که اعتقاد دارم که آزادی کامل حتما منجر به تعادل در شرایط مناسب می‌شه. آزادی کامل در اجتماع و اقتصاد هم دو نمونه هستند. اجتماع رو ول کنین به حال خودش، افراد و گروه‌ها تعامل می‌کنن، همدیگه رو اصلاح می‌کنن و در به‌ترین و کاراترین حالت ممکن قرار می‌گیرن. سیستم اقتصادی رو به حال خودش بذارین و دست‌کاری (یا همون انگولک) نکنین، خودش به به‌ترین شکل ممکن در می‌یاد. اما در حال حاضر به نتایج دیگه‌ای هم رسیده‌ام.

الان دیگه به نظرم صرف بازار کاملا آزاد بدون دخالت کافی نیست. علت‌اش هم می‌نیمم‌های محلی هستند که مجموعه در اون‌ها قرار می‌گیره. برای نمونه بقال سر من کلاه می‌گذاره و من دست‌ام به هیچ جا نمی‌رسه. بقال هم به طور موضعی و کوتاه مدت سود می‌کنه و اگه دخالتی انجام نشه، در همین نقطه می‌مونیم. این جاست که من مصرف‌کننده به کمی حمایت احتیاج دارم. در رانندگی هم همین طور، صرف این که مردم خودشون همدیگه رو کنترل کنن و راننده‌های خوب از طریق بازخورد اعمال‌شون تشویق بشن به رانندگی به‌تر، کافی نیست. اگر قرار بود کافی باشه، تا الان اکثر رانندگان ایرانی متوجه شده بودن که خوب رانندگی کردن هم کاراتره، هم سریع‌تر و هم آرام‌تر و سودش هم به همه می‌رسه.

در روند تکامل (مثلا تکامل تدریجی) این فرصت وجود داره که به نقاط دیگه‌ای از فضای حالت‌ها بریم و مناطق دیگه‌ای رو کشف کنیم و اگه مناسب بود، اون جا بمونیم (البته این مساله هنوز برای من خوب جا نیفتاده). برای مثال چیزهایی شبیه به بال روی بعضی از موجودات سبز شدن و کم‌کم کارا نشون دادن و باعث بقای بیش‌تر شد و در نتیجه بال در بعضی موجودات باقی موند. احساس می‌کنم در مسایل اجتماعی و یا اقتصادی الزاما مساله به این سادگی نیست. البته شاید هم این سیستم‌ها بتونن نقاط دیگه‌ای از فضای حالت رو کشف کنن، اما با کمی دست‌کاری بتونیم به این روند سرعت بیش‌تری ببخشیم.

جا داره که تشکر کنم از دوست (۱) که در این مورد برای من صحبت کرد که اون چیزی که از بازار آزاد مهم‌تره طراحی مکانیزمه (که برای نمونه بازار آزاد هم یکی از مکانیسم‌های طراحی شده است). با طراحی یک مکانیزم مشخص می‌کنین که سیستم در چه نقطه‌ای قرار می‌گیره.

پس نوشت: من نه اقتصاددان هستم و نه جامعه‌شناس و نه خیلی چیزهای دیگه. احتمال زیادی وجود داره که متن نادقیق یا ناصحیح باشه.

(۱) محمد جنتی فرد