قبلنها یک سررسید داشتم که تمام تولدها و سالگردها رو توش مینوشتم. آخر سال هم که میشد، طرفهای عید، چند ساعتی وقت میگذاشتم که تمام تولدها و اتفاقات رو به سررسید جدید کپی کنم. همیشه هم همراهام بود و یک تولد نبود که جا بگذارم، با کسی که تولدش بود تماس میگرفتم و تبریک میگفتم (جدیتی که در این کار داشتم خیلی بیشتر بود از جدیتام در درسهای دانشگاه).
حالا فیسبوک تمام تولدهای امروز رو کنار صفحهام مینویسه. اول هفته هم یک ایمیل میزنه و تمام تولدهای هفته رو یادآوری میکنه. از وقتی اینطوری شده، مدتهاست که هیچ تولدی رو تبریک نگفتم. نیاز به گفتن نیست که دست و دل آدم دیگه نمیره به تبریک. خلاصهاش کنم، همین امکانات اضافی گند زدن به روابط.
در این سیستمهای پیچیده، الزاماً روابط خطی بین مسایل برقرار نیست. مثلاً به این معنا نیست که اگر تولدها رو شب و روز یادآوری کنی، پس روابط بین آدمها هم شب و روز بهتر میشه. میتونه اثر معکوس بگذاره. یک نفر (که یادم نیست کی بود) میگفت که در بوستون (یا در عمل یا در شبیهسازی) یک خیابون جدید باز کردن و فکر هم میکردن که این خیابون و این مسیر جدید خیلی به ترافیک کمک خواهد کرد. در کمال تعجب مشاهده کردن که خیابون جدید وضعیت ترافیک منطقه رو بدتر کرد. حکایت این امکانات دنیای جدید هم گاهی شبیه به همینه. بیشتر شدن الزاماً به معنای بهتر شدن نیست.
من هم به سفارش دو دوست تاریخ تولدم رو از فیسبوک حذف کردم تا تکلیفمون برای همیشه روشن بشه که ملت تولد ما رو واقعاً یادشون بوده یا این که اسممون رو اون گوشه دیدن که یه تبریکی هم گفتن. فقط بابت راهنمایی بگم که تولدم پنجشنبهی همین هفته است. از ما گفتن….