جایی خوندم
Love is the Person you Think about during the Sad Songs
نه منبعاش رو میدونم، نه این که از کجا اومده. خودش رو نمیدونم… واقعیت داره؟
Category Archives: موسیقی
لالایی به ظاهر ساده
یک شب، سر میز شام، در یوتیوب موسیقی «گنجشک لالا سنجاب لالا» رو پیدا کردیم و خوشخوشان برای هامون پخش کردیم. در سکوت کامل گوش کرد و یک کلام حرف نزد. بغضی در گلوش شکل گرفت و همینطور که موسیقی پخش میشد، بغضش بیشتر و بیشتر میشد (برای قطع کردن موسیقی دیر شده بود). به جلو خیره شده بود و هر از گاهی به ماها نگاهی میکرد. به محض این که لالایی تموم شد، زد زیر گریه و انصافن هم سوزناک گریه کرد.
اون زمان شاید حدود دو سال سن داشت. اون شب اولین و آخرین باری بود که موسیقی لالایی رو براش پخش کردیم. اما از اون شب تا چند ماه هرشب، به اصرار خودش، ما براش همون لالایی رو میخوندیم تا خوابش ببره. انگار که سرش برای کمی غم میخارید.
دبکه
دبکه رقصی است شبیه به کردی خودمون که در منطقهی عراق، فلسطین، اردن، لبنان، سوریه، ترکیه و مصر رایج است. از بین اجراهایی که دیدهام، این رو خیلی خوشم اومد
Within Temptation – Somewhere
موسیقی روز: کولی – بالکان – اسپانیا
در پایین ویدئویی از گروه Barcelona Gipsy balKan Orchestra میگذارم. بنا بر یکی از کامنتهای زیر ویدئو:
نیمهی اول این اجرا قطعهی Opa cupa از «شابان بایراموویچ» آهنگساز اهل صربستان است که خودش روما است (شاید بهترین معادل برای روما، کولی باشه، اگر اشتباه نکنم). بعدتر «ماریا کوواچویچ» متن ترانه را به این آهنگ اضافه کرده.
نیمهی دوم این اجرا، قطعهی ¡Ai Carmela! است که یکی از معروفترین آهنگهای ارتش جمهوریخواه اسپانیا در دوران جنگهای داخلی است. این آهنگ اشاره به جنگ ایبرو داره که یکی از مهمترین رودخانههای شبه جزیرهی ایبری است.
نویسندهی کامنت نوشته این گروه رودخونهی دانوب (که مهمترین رودخونهی صربستان و اروپاست) رو با رودخونهی ایبرو در اسپانیا یک جا آورده به این ترتیب پلی بین این دو وصل کرده (کمی جست و جو کردم و باز هم متوجه نشدم که آیا قطعهی اول به رود دانوب ربط داره یا نه).
موسیقی روز: سانتیاگو از لورینا مککنیت
غمی که همچنان باقی است
ویدیوی بالا رو در فیسبوک به اشتراک گذاشتم و از دوستهای غیرخاورمیانهایام خواستم بنویسن که نظرشون در مورد این موسیقی چیه و این که آیا به نظرشون غمداره یا خنثی است. دو نفر جواب دادن: یک دوست ژاپنی (کهایکو، که قبلتر در موردش گفته بودم) نوشت «شبیه به آوازهای بودایی… با سکون و آرامش… صدا و موسیقی پسزمینه و شمعهای زیبا…» و یک دوست آمریکایی نوشت «شروعش شاد و بزمی به همراه رقص نتهای بالا بود. اما آوازش آرامشبخش بود. غمدار نبود، البته شاد هم نبود»
برای من جالب بود که به نظر این دو نفر، این موسقی غمدار نبود. میگن آرامشبخش بود و اون میگه «بزمی» شروع شد. برای من غم دنیا در این همین قطعه موسیقی جمع شده. از این تلختر نمیتونم موسیقیای تصور کنم. هر بار که میشنوم، غم این دنیا و اون دنیا روی سرم خراب میشه. ولی باز هم دوست دارم بشنوم؛ انگار که سرم برای غم میخاره.
نمیدونم غم در یک اثر هنری از کجا وارد میشه. به نظرم در مورد این قطعه موسیقی، تمام سالهای زندگیام در ایران و هربار که در موقعیت غمباری بودهام و همزمان موسیقیای با این سبک شنیدهام، در این نگاه من موثر بودهان. در بچگی در مراسم عزاداری محرم زیاد حضور به هم میرسوندیم، نه به عنوان شرکت کننده، بلکه به عنوان تماشاچی. یادمه که ماها از طبل و سنج خوشمون میاومد و چنین مراسمی برامون بیشتر به نوعی تشریفات موسیقایی شبیه بود. بابامون هم با این که اعتقادی نداشت، متعهدانه و به صورت جدی ما رو از این دستهی عزاداری به اون دسته و از این سینهزنی به اون یکی میبرد. موضوع غذا و نذری هم در میون نبود؛ در کرمانشاه اون زمان غذای نذری چندان مرسوم نبود. به نظر میرسه که با تمام اینها، غم رو از اون مراسم درک کردهام.
یک چیز نیمه مربوط هم بگم: یک شب، سر میز شام، در یوتیوب موسیقی «گنجشک لالا سنجاب لالا» رو پیدا کردیم و خوشخوشان برای هامون پخش کردیم. در سکوت کامل گوش کرد و یک کلام حرف نزد. بغضی در گلوش شکل گرفت و همینطور که موسیقی پخش میشد، بغضش بیشتر و بیشتر میشد (برای قطع کردن موسیقی دیر شده بود). به جلو خیره شده بود و هر از گاهی به ماها نگاهی میکرد. به محض این که لالایی تموم شد، زد زیر گریه و انصافن هم سوزناک گریه کرد. اون شب اولین و آخرین باری بود که موسیقی لالایی رو براش پخش کردیم. اما از اون شب تا به حال، چند ماه میشه که هرشب، به اصرار خودش، ما براش همون لالایی رو میخونیم تا خوابش ببره. انگار که سرش برای کمی غم میخاره.
همهی ما کولیایم. فقط بعضیهامون کولیوار زندگی میکنن، که به اونها میگن «کولی»
به ظاهر شادند و در درون غم درون دارن. موسیقیهای تند دارن، اما سوز هم دارن. اگر زندگی کولیها براتون جالبه، فیلمهای «تونی گتلیف» رو تماشا کنین؛ فیلم مورد علاقهی من «غریبهی دیوانه» است. به تازگی مستند «سفر بیخطر» رو از همین کارگردان دیدیم. قسمتی که برای من جالب بود، قطعهای بود (اگر اشتباه نکنم) مربوط به کولیهای اسپانیا. از هفت دقیقه و سی ثانیه نگاه کنین.
موسیقی روز: تاریا تورونن
Image licensed under the Creative Commons Attribution 2.0 Generic license
«تاریا تورونن» خوانندهی سوپرانوی فنلاندی است که صداش بازهی صوتی سه اکتاو رو پوشش میده. مادرش کارمند و پدرش نجار بود و استعداد موسیقیاش وقتی برای اولین بار مورد توجه قرار گرفت که در سه سالگی در کلیسای شهرشون آواز خوند. بعد از اون به گروه کر کلیسا پیوست و آموزش آواز دید. در مدرسه در چندین پروژهی موسیقی مشارکت میکرد و آواز میخوند. به خاطر صداش مورد اذیت و آزار بچههایی قرار گرفت که به صداش حسادت میکردن، تا جایی که استادش یک سری پروژهی موسیقی خارج مدرسه براش فراهم کرد. در پونزده سالگی اولین اجرای بزرگش به عنوان تکخوان رو در یک کنسرت کلیسا با حضور هزار نفر برگزار کرد.
در سال ۱۹۹۶ کارش رو با گروه متال سمفونیک فنلاندی «نایت ویش» شروع کرد و در سال ۲۰۰۵ از این گروه جدا شد. منتقدان موسیقی صداش رو به طرز قابل توجهی قوی و با احساس توصیف کردهان. گاهی گفته شده که صداش برای موسیقی متال بیش از اندازه کار شده و اپراییه، اما حتا منتقدانی که به صدای کلاسیک علاقه ندارن هم اذعان میکنن که صدای تاریا تورونن برای موسیقیهایی که میخونه خیلی مناسبه.
در سال دو هزار و سه با بازرگان آرژانتینی «مارچلو کابولی» ازدواج کرد. در بوئنوس آیرس زندگی میکنن به همراه دخترشون «نومی اریکا الکسیا کابولی تورونن».
قطعهی پایین به نام oasis (که گویا به «واحه» ترجمه میشه) از آهنگهای مورد علاقهی من از این خواننده است.
تمام مطلب رو از ویکیپدیا آوردهام.
ترانهی چلچراغ از سیا
«سیا فارلر»، خواننده و ترانهسرای استرالیایی، بیش از بیست ساله که فعالیت داره. فهرست خوانندهها و گروههایی که باهاشون کار کرده بلندتر از چیزی بود که تصور میکردم. از قرار معلوم پشت خیلی از موسیقیهای معروفی که شنیدهایم، سیا هم بوده. جزییات بیشتر رو در صفحهی ویکیپدیاش بخونین (که صفحهی فارسی خیلی خوبی هم داره).
در بالا قطعه موسیقی چلچراغ رو گذاشتهام که یکی از کارهای معروف «سیا»ست. شاید در نگاه اول به ترانهی «الماسها»ی «ریانا» شبیه به نظر برسه؛ ولی همون ترانهی الماسها هم از ساختههای «سیا»ست! نسخهی موزیک ویدیوی چلچراغ تا این زمان در یوتیوب بیش از صد میلیون بار دیده شده.
بازخوانی ترانهها برام جالبن، گاهی جالبتر از خود اثر. بازخوانیهای مختلفی از این ترانه رو هم گوش کردهام؛ نسخهای که بیش از همه توجهم رو جلب کرد و به نظرم خیلی هم بامزه بود، قطعهایه که در پایین گذاشتهام: نسخهی روسی چلچراغ.