به نظرم یک توضیح برای شکل رابطههایی مثل پدر و مادر و فرزند، پشتیبانی اجتماعیه. وقتی که در یک جامعه تامین اجتماعی مناسب وجود نداشته باشه، پدر و مادرها مجبورن روی بچهها سرمایهگذاری کنن. هر نسلی نسل بعد رو آماده میکنه که ازشون تامین اجتماعی مورد نیاز رو دریافت کنه (مثل سرویسهای زمان کهنسالی) و نسل بعد هم به همین ترتیب. به نظرم با همین توضیحه که رابطهی پدرمادرها با بچهها در ایران شدیدتر (و بیشتر بر مبنای بده بستون) دیده میشه.
Category Archives: انسان
بهشت زیر پا – هفت
البته عمومیتر هم میشه دید. فرزندخواندگی نوعی محک در ردهی انسانی (و نه فقط والد بودن) هم هست. حتما لازمه که شخص از یک حد مشخص بیشتر برای نوع انسان احترام قایل باشه تا بتونه موضوع رو بپذیره. باید کوررنگ باشه. رنگ رو نبینه. نژاد رو نبینه. ژن رو هم نبینه. تنها انسان رو ببینه.
بهشت زیر پا – شش
به نظرم فرزندخواندگی یک نوع محک (benchmark) هست. اگر نمیتونین عشق رو بدون پشتوانهی غریزی (بیولوژیکی) نثار یک بچه بکنین، لطفا روی رابطه با فرزند بیولوژیکی اسمهایی مثل عشق نگذارین. شاید عبارتهایی مثل «شهوت ادامهی نسل از طریق تولید مثل» و یا «حرص برای نگهداشتن ژنها در استخر ژن» عبارتهای مناسبتری باشن.
بهشت زیر پا – پنج
اون کسانی که از ورود ژنهای ناپاک به نسل پاکشون میترسن، واقعا انتظار بهشت زیر پا هم دارن؟
بهشت زیر پا – چهار
در راستای پست قبلی، این یکی از دلیلهاییه که برای خانوادههایی که بچهای رو به فرزندی میگیرن احترام زیادی قایل هستم. شاید که حاضر باشن برای خوشبختی بچهشون دست به هر کاری بزنن بدون این که آثار خودخواهیشون پشت وجود بچه بوده باشه.
بهشت زیر پا – سه
شاید که پدرمادرها حاضر باشن برای خوشبختی بچهشون دست به هر کاری بزنن. اما مسلمه که برای خوشبختی بچه اون رو به وجود نیاوردهان. طرفداران نظریههای مرتبط با برتری والدین به صرف والد بودن، یه لطفی بکنین مساله رو احساسی نکنین. تعارف که نداریم، به جز خودخواهی چه دلیل دیگهای پشتاش میگذارین؟
بهشت زیر پا – دو
این که فرزندان به پدر و مادر احترام بگذارن، شاید علتاش اینه که همیشه این پدرها و مادرها بودهان که رفتار «درست» رو آموزش دادهان و بچهها هم توان مقابله نداشتهان. شاید اگر تربیت به دست بچهها بود، این پدر و مادرها بودن که احترام به فرزندان رو سرلوحهی امور قرار میدادن.
بهشت زیر پا – یک
ممکنه چند پست آینده به مذاق بعضی از دوستان خوشایند نباشه (به هر دلیلی). یک لطف بکنین و اگر مطالب براتون آزاردهنده هستن، به آرومی از کنارشون بگذرین. اینها همه نظرات شخصی من هستن و در عین حال برای اکثر نظرات دیگه احترام قایل هستم. در هر صورت مشتاق شنیدن نظرات شما هستم.
یک نکتهی دیگه رو هم اضافه کنم: من، نویسندهی چند پست آینده، در مجموع فرزند سر به راهی بودهام. تا همین یازده سال پیش با پدرم و تا همین الان با مادرم رابطهی موفقی داشتهام. کمابیش همیشه هم از حضور همدیگه لذت بردهایم. منظور این که پستهای آینده نه از سر خشم که از سر مقدار فکر به ذهنم رسیدهان. امیدوارم که تا حدی بیطرفیام رو نشون داده باشم!