Category Archives: ایران

پیشنهاد دوم به پدرمادرهای فعلی و آینده – اسم دیگران

به بچه‌هاتون یاد بدین دیگران رو با اسم صدا بزنن. حتا اگر لازم باشه آقا یا خانم یا جان و جون سر و تهش بچسبونن، اما حتمن اسم دیگران رو به کار ببرن. بهشون یاد بدین که اسم آدم‌ها مهمه و (با هر تعریفی هم که از فرهنگ داشته باشین) مودبانه نیست که دیگران رو «ببخشید» یا چیزهایی شبیه به اون صدا بکنن. باید برای این عادت وقت بگذارین و روی بچه کار کنین تا این مهارت رو یاد بگیره. خیلی سخته که بعدترها این چیزها رو به یک بچه‌ی سی ساله یاد داد.

پس‌نوشت: «مایکل لیتمن» یکی از استادهای علوم کامپیوتر دانشگاه راتگرز در این صفحه به ترتیب اولویت فهرستی از اسم‌هایی رو نوشته که ترجیح می‌ده با یکی از اون‌ها صدا بشه. به مورد سیزدهم هم نگاه کنین!

پس‌پس‌نوشت: قبول دارم که مساله‌ی به کار بردن اسم تا حد زیادی فرهنگیه و احتمالن ممکن نباشه که رفتارهای بی‌ادبانه و مودبانه رو چندان راحت تعیین کرد. در ضمن می‌شه مسایلی مثل خجالتی بودن هرکس رو هم به مجموعه اضافه کرد. اما به نظرم در هر فرهنگی هم که باشه، اسم جزو ابتدایی‌ترین اجزای ارتباطیه و استفاده نکردن از اسم دیگران در هیچ حال مودبانه نیست.

آزار زبانی در روز روشن

«البته من از خانم‌های جمع عذرخواهی می‌کنم، شرمنده هستم که این حرف رو می‌زنم، بی‌ادبی نباشه، همه مثل خواهرهای خودم (و یا دخترهای خودم) هستن: فلان امام وقتی در شب زفاف رفت فلان، بهمان شخص…». الگوش آشناست. یک مقدار زیادی عذرخواهی می‌کنن و بعدش یک سری چیزها می‌گن که ظاهرن بی‌ادبی بوده، اما لازم هم بوده گفته بشه، به خاطر ادب زیاد گوینده (؟) عذرخواهی شده و بعد گفته شده.

اگر طرف اون همه عذرخواهی نکنه، مساله خیلی راحت‌تر هضم می‌شه. می‌شه فرض گرفت که اون موضوع برای اون شخص اشکالی نداشته و گفته. اما وقتی یک قطار عذرخواهی قبلش ردیف می‌شه، نشون می‌ده که گفتن موضوع از نظر گوینده هم چندان مناسب نبوده، اما هم‌چنان اصرار داشته که بگه. یک جور آزار (harassment) زبانی-جن.سی در این می‌بینم. یعنی هر موقع می‌بینم کسی از بابت حرف‌اش در جمع پیشاپیش عذرخواهی می‌کنه و به خصوص خطاب عذرخواهی‌اش رو خانم‌های حاضر در جمع قرار می‌ده، پیشاپیش به این نتیجه می‌رسم که می‌خواد حرف بدی بزنه و خودش هم خوب می‌دونه که گفتن‌اش (دست کم به نظر خودش) درست نیست و حالا داره فضا رو آماده می‌کنه. مثلا یک جورپیش‌توجیه قبل از ارتکاب آزاری که می‌خواد به زودی به دیگران وارد کنه.

پیام تبریک صمیمانه

بچه‌هه اون قدر کم‌سنه که هنوز نمی‌تونه بنشینه. البته بچه که نیست، نوزاده. ولی یک پروفایل فیس‌بوک داره. دیروز همون بچه روی دیوار مادرش در فیس‌بوک نوشته بود «مادر خوشگل و عزیز و مهربانم که تمام زندگی من هستی، روزت مبارک. از این که گاهی اذیتت می‌کنم، منو ببخش. اما این رو بدون که از صمیم قلب و برای همیشه دوستت دارم. تمام وجود من هستی و همیشه از تو ممنونم».

پس‌نوشت: حالا تا این‌جاش هم گیریم قابل تحمل. این که مادر از اکانت بچه لاگ اوت می‌کنه و به اکانت خودش لاگین می‌کنه که همون دیوار نوشته رو لایک بزنه، از خود موضوع جالب‌تره.

پس‌پس‌نوشت: شمایی که ادعای بهشت زیر پا و این صحبت‌هاتون کون فلک رو پاره کرده! اگر به جای تشکر از خودتون در فیس‌بوک، کمی هم با «خود» بچه وقت می‌گذاشتین، بیش‌تر جور در می‌اومد.

پس‌پس‌پس‌نوشت: ملت قاطی کرده‌ان یا من مشکل دارم که این چیزها رو درک نمی‌کنم؟

از ملزومات مردم‌سالاری

«فلیمش افتضاح بود». «داستانش مزخرف بود». «این عقیده غلطه»….

اگر گاهی شنیدین که یک «به نظر من» هم اول بعضی جمله‌ها اضافه شده، اون موقع وقتشه که صحبت کنیم ببینیم چه قدر شانس داریم مردم‌سالاری توی مملکت پیاده بشه.

مکالمه‌ی واقعی، گاهی نقل به مضمون

– آقا من یه سوال بپرسم، البته فضولیه ها، ببخشید.
× خواهش می‌کنم. بفرمایین.
– من توی وب‌سایتت خوندم که می‌خواین از چین بچه به فرزندی بگیرین.
× اگه بشه…
– حالا چرا از چین؟
× پس از کجا؟
– چرا از ایران نمی‌گیرین؟
× توی همون صفحه‌ای که خوندی، پایین‌ترش هم خواسته بودم که نپرسین «چرا از ایران نمی‌گیرین» مگه این که خودتون قبلا یک بار از ایران بچه به فرزندی گرفته باشین.
– نه، بالاخره یه خدمتی به ایران کرده باشین.
× پس یه قرار بذاریم. مسوولیت خدمت به جهان با ما، مسوولیت خدمت به ایران هم با شما. شما اگه خواستی، از ایران بگیر.
– نه… آخه… چیزه… این چینیا زشتن.
× شما مثل این که فرزندخواندگی رو با خرید عروسک اشتباه گرفتی. پس مشکل خدمت به وطن نیست. مشکل قیافه است.
– نه خب، بالاخره چینین.
× یعنی چی بالاخره چینین؟ نکنه مساله اینه که ایرانی‌ها باهوش‌ترین مردم دنیا هستن و نژادشون، نژاد آریایی، برترین نژاد دنیاست؟ از ناخالصی می‌ترسی؟
– نه… اونا که حرفای صدا و سیماست.
× خب؟…
– در واقع چینیا آدمای خوبی نیستن. ببین چه حکومتی دارن.
× یا ابالفضل! یعنی معتقدی که مردم چین هم حتما همون جوری هستن که حکومت چین هست؟ قربون شکلت، اگه این جوریه پس ایرانیا چی هستن؟
– بالاخره مردم ما مبارزه کردن. ساکت ننشستن.
× مردم چین ساکت بوده‌ان؟
– خب آره دیگه. صداشون در نمی‌یاد.
× مثلا در مورد میدون تیان آن من چیزی شنیدی؟
– نه. چی هست؟
× یعنی نمی‌دونی در میدون تیان آن من چه اتفاقی افتاده و در مورد حکومت چین و مردمش و مبارزات مردم‌اش سخن‌رانی می‌کنی؟
– نه… مساله این نیست. این چینیا راه افتاده‌ان همه جا رو گرفتن. همه‌ی پذیرش‌ها رو به چینی‌ها می‌دن، جا رو برای ما تنگ کرده‌ان.
× فکر نمی‌کنی شاید یک سری شرایط رو داشته‌ان که دانشگاه ترجیح داده بهشون پذیرش بده؟
– نه دیگه. فقط خرکارن. مثلا این هندی‌ها رو ببین. دست کم اینا باهوش هستن. اما این چینی‌ها فقط خرکارن.
× یعنی اگه کسی زیاد کار بکنه، یه نقطه ضعف به حساب می‌یاد؟ مثلا خوبه که خیلی از ایرانی‌ها کار نمی‌کنن و کلی ادعا دارن؟
– نه خب… این چینیا وقتی فقط با خرکاری نتیجه می‌گیرن، نمی‌شه دیگه. باید یک مقدار هوش هم باشه.
× این وسط کی هوش داشته و حقش ضایع شده که حالا نگران‌اش شدی؟
– بالاخره ایرانیا باهوشن دیگه.
× یعنی تو معتقد هستی که ایرانیا باهوش هستن؟ مثلا رتبه‌ی اول در دنیا و اینا؟
– بالاخره یه واقعیته دیگه….

دیگه وقتشه – شش

در مورد این که چرا افراد تمایل زیادی دارن که به تکثیر بیولوژیکی فکر کنن، شاید توضیح‌های زیادی بشه آورد. یکی از اولین چیزهایی که به ذهن من می‌رسه، یک جور احساس ناامنی هست که سال‌ها، شاید هم ده‌ها یا حتا صدها و هزاران سال بوده که یقه‌ی مردم رو گرفته بوده (و الان دیگه تا حد زیادی یقه رو ول کرده). خطر از بین رفتن بچه‌ها همیشه وجود داشته و لازم بوده مکانیزم‌هایی باشن که بقای نسل رو به نوعی تضمین بکنن. اینه که شاید در خیلی لایه‌های سنتی، یکی از ابتدایی‌ترین کاربردهای ازدواج رو درست کردن بچه می‌دونن.