Category Archives: پراکنده

خوش به حال ملتی که از ناخوشی هم خوشی می‌سازه

– جناب پلیس ببخشین، این ماشین‌هایی که پشت‌شون گاری داره کجا می‌رن؟
– قبرستون.
– ؟
– اون‌جا نمایش ترسناک هست، یه چرخی می‌زنن و بر می‌گردن.

دیشب یکی از بلندترین صف‌هایی رو دیدم که تا به حال در این مملکت دیده‌ام. ملت منتظر بودن حالا که جشن هالووین رسیده، این وقت شب و در این تاریکی، نوبت‌شون برسه، دست زن و بچه رو بگیرن، بنشینن روی گاری پر از کاه که به ماشین‌ها بسته‌شده و برن قبرستون شهر و یه دوری بزنن. والا که خوب بود. یه خیری هم از رفتگان به بازماندگان رسید. این شب یکشنبه‌ای زیارت اهل قبور هم نصیب شد.

در کتاب‌خونه آقای بامزه‌ای اجرای موسیقی داشت. قبل از اجراش گفت «خب… فردا هم که قراره طوفان سندی بیاد این‌جا. شاید این آخرین باری باشه که موسیقی می‌شنویم. پس بیایین و حالش رو ببریم». خودش و ملت هم زدن زیر خنده.

نقاشی روز

هنرمند نیستم، اما هنردوست هستم. هر از گاهی موقع بازی‌بازی، نمودارهای قشنگی تولید می‌شن که ممکنه [هنوز] ارزش علمی نداشته باشن، اما از نظر هنری خوشحال کننده هستن. نمودار زیر محصول کار دیشبه.

From Misc

گردن‌بند

توی کتاب درسی داستانی نوشته بودن که یک گردن‌بند که هدیه شده بود، باعث شد که یک نفر سیر بشه و در عین حال صاحب لباس بشه و هم پولی به دست‌اش برسه که به خانواده‌اش رسیدگی کنه. از اون طرف هم به خاطر این گردن‌بند، یک برده هم این وسط آزاد بشه، دو سه نفر هم اسلام بیارن و در نهایت هم گردن‌بند به صاحب اولش برگرده. ما هم مثل اسکل‌ها حیرت کرده بودیم از این معجزه که چه قدر جالب که قانون بقای ماده و انرژی نقض شد بدون این که به کسی آسیبی برسه (هرچه‌قدر هم که سن پایین باشه، باز هم آدم درکی از این قانون داره). امروز تازه بعد از بیست و چند سال متوجه شدم که تمام این پول‌ها رو «عمار» به سیستم تزریق کرده؛ وگرنه که قانون بقای ماده و انرژی سر جاشه و کسی معجزه‌ای نکرده.

شوخی مسجدی یا شوخی کلیسایی

بالاخره بعد از مدت‌ها نشست و برخاست با مسلمانان و مسیحیان عالم، به این نتیجه رسیدم: دین‌دار بودن با شوخ‌طبعی در یک جا نمی‌گنجند.

پس‌نوشت: منظور از شوخ طبعی معادل واژه‌ی funny در انگلیسی هست که شاید هم بشه «بامزه» یا «طناز» ترجمه کرد. این جمله، جمله‌ی کلی‌ای هست و البته استثناهایی هم وجود داره، اما به طرز عجیبی رایجه. شاید بشه گفت که دین قید و بندهایی ایجاد می‌کنه که ابزارهای شوخ‌طبعی رو از فرد می‌گیره و نتیجه این می‌شه که شوخ طبعی در دین‌دارن، اکثرا (تاکید می‌کنم اکثرا)، به تلاشی عملا بی‌هوده برای بامزه بودن تبدیل می‌شه.

هشتمین سگ دانشگاه

افتخار دارم اعلام کنم که هشتمین سگ دانشگاه با تلاش فراوان از نژاد کولی انتخاب شد و… (ادامه‌ی مطلب)

دکتر السا مورانو
ریاست دانشگاه

یکی از سنت‌های دانشگاه ما وجود یک سگ هست که به وسیله‌ی یکی از بهترین سربازهای دانشجو نگهداری می‌شه. وقتی هم که این سگ بازنشسته می‌شه، یک کمیته سگ جدید رو انتخاب می‌کنن. این سگ در مراسم رسمی و مسابقات فوتبال و خیلی جاهای دیگه شرکت می‌کنه (اگر این سگ در یکی از کلاس‌های درس خسته بشه و صداش در بیاد، استاد موظفه که کلاس رو تعطیل کنه). حالا هم رییس دانشگاه ایمیل زده و با شادی خبر از انتخاب سگ جدید داده!

پیشنهاد: خانوم‌ها و آقایونی که در پروسه‌ی انتخاب دانشگاه هستین! دانشگاه ما دیوانه‌خانه است. اگر از این کارها دوست دارین، درنگ نکنین.

توضیح: برای دیدن عکس سگ جدید، این‌جا رو ببینین. عکس آخر هم رییس دانشگاهه که با سگ و شوهرش عکس گرفته.

توضیح: رییس قبلی دانشگاه ما وزیر دفاع آمریکا شد. این رو گفتم که ایده داشته باشین که چرا دنیا خرتوخره.

ایمان و تکامل

خانوم‌ها! آقایون! مومنات! مومنون!
نظریه‌ی تکامل کاری به کار خدای شما نداره. اون کار خودش رو می‌کنه، خدای شما هم کار خودش رو. لطفا این دو تا رو به جون هم نندازین، بذارین علم و ایمان در کنار هم خوش و خرم زندگی کنن.

لذت ناب

در کشف تقلب از تمرین دانشجوها و گزارش به استاد و معرفی کردن دانشجو به بخش اخلاق دانشگاه و صفر گرفتن دانشجو از درس مربوط لذتی هست که در انتقام نیست.