آهو بچهاش رو مجبور ميكنه كه زودتر راه بيفته، شير بچهاش رو تشويق ميكنه كه وارد درگيريهاي شكار بشه، پرنده جوجهاش رو وادار ميكنه كه زودتر پرواز بكنه و وارد طبيعت بشه و فيل با خرطوماش به بچه ميزنه كه مجبورش كنه كه وارد اجتماع بشه و روي پاي خودش بايسته.
در اين بحبوحهي (بهبوههي؟) تكامل، نميدونم انسان از كجاي اين پروسه فرار كرده كه اين طور، گاه افراطي از بچهاش محافظت ميكنه؟
All posts by روزبه
خودكشی ولی در مقياسی كمی بزرگتر
از قرار معلوم در گذشتههاي دور مواردي بوده كه نسل تعداد قابل توجهي از موجودات زنده منقرض ميشده (براي اطلاعات بيشتر به اينجا نگاهي بكنين). چند وقت پيش كتابي ميخوندم كه قسمتي از بحثاش در اين مورد بود كه علت اين انقراضهاي بزرگ چي بوده (براي ديدن قسمتهايي از كتاب در گوگل اينجا رو ببينين). در اين مورد از جمله مواردي كه با پژوهشگرها صحبت ميكرد اين حدس بود كه شايد علت اين موضوع بارش شهابي بوده باشه كه قسمت عمدهاي از حيات رو نابود كرده. در عين حال يك حدس ديگه رو هم مطرح ميكرد (كه اين حدس بيشتر مورد نظر اين كتاب بود و با طرفدارهاي اين حدس از جمله استوارت كافمن صحبت ميكرد) كه شايد اين مساله طبيعت سيستمهاي پيچيده (Complex Systems) باشه كه در مرز آشوب (Edge of Chaos) به سر ميبرن و هر از گاهي تا حد زيادي نابود ميشن و دوباره شكل ميگيرن. به عبارتي ديگه اين جزو سرنوشت اينگونه سيستمهاست كه هر يك مدت يك بار تا حد زيادي فرو ميريزن و بعد دوباره شروع ميكنن به ساخته شدن، بالا رفتن و دوباره رسيدن به مرز آشوب. اين نابودي هم جزو طبيعت و رفتار خودشونه و الزاما به عوامل خارجي ربطي نداره.
لطفا
لطفا وقتي كسي ازتون كمك خواست، در جواب، مسالهي حل شده رو بهش تحويل ندين. همين كه كمك بكنين كه راه حل رو پيدا كنه، هم مفيد بودين و هم به طرف احترام گذاشتين.
علم بالقوه پيشرفت كرد
در راستاي كشيدن مرز علم به سمت خودم، ديروز براي مقطع جديد تحصيلي كارت دانشجويي گرفتم.
وقتي كه از اره صداي موسيقي در ميآيد
استفاده از اره به عنوان يك ابزار موسيقي: با استفاده از يك اره و يك آرشه صدايي در مييارن شبيه به صداي آواز يك خانم. براي اجراي موسيقي به اين روش دستهي (احتمالا چوبي) اره رو بين دو پا نگه ميدارن (معمولا قسمت دندانهدار به طرف بدن نوازنده قرار ميگيره) و سر اره رو هم با دست ديگه تكون ميدن. با يك دست هم آرشه رو به لبهي اره ميكشن.
نسل اندر نسل
وظيفهي يك پدر و مادر خوب اينه كه بچهي خوبي تربيت كنن؟ يا اين كه نه تنها بچهي خوبي تربيت بكنن، بلكه چنان تربيتاش بكنن كه تضمين بشه كه بچهشون هم به نوبهي خودش بچهي خوبي تربيت ميكنه؟ پس در اين صورت بهتره كه در تربيت بچه اين مساله هم در نظر گرفته بشه كه نه تنها بچهي خوبي باشه، بلكه بچهاش هم بچهي خوبي بشه و در عين حال بچهي اون يكي بچه هم بچهي خوبي باشه.
فرض كنيم كه ميتونيم مشخص كنيم كه يك بچه بايد چه جوري تربيت بشه (مثل همين جمله كه «بچهي خوبي تربيت بشه كه بچهي خوبي تربيت كنه»). حالا چه جوري بايد جملهي مورد نظر رو تعيين كنيم كه تضمين بشه كه يك نسل (تا بينهايت نسل پايينتر) همه آدمهاي خوبي ميشن؟ منظورم اينه كه با يك جملهي كلي در تعريف تربيت، تربيت مناسب نسلهاي بعدي هم تضمين بشه.
اشتباه
يه اشتباه كرد اولين سفري كه به ايران داشت يك كلاسور سه سوراخه براي خواهرش آورد. بعد از اون به مدت چهارده سال مجبور بود در هر سفر كاغذ سه سوراخه بياره.
خودم رو ميگم!
گاهي هم درآوردن پول نه براي افزايش دارايي، كه براي كاهش بدهي صورت ميگيره.
كساني كه درد ميكشند اما حاضر نيستند ناله كنند، خيلي بزرگ هستند
هركاري ميكني بكن، فقط ناله نكن….
بفرما!
پسراني كه فكر ميكنن زرنگ هستن، و دختراني كه فكر ميكنن زرنگتر… نتيجه همين ميشه ديگه!