All posts by روزبه

از تكامل

يكي از اشكالات اعتقاد به تكامل تدريجي مي‌تونه اين باشه كه مشكلات جسمي رو حمل بر عدم فيتنس كامل كنيم. نتيجه اين مي‌شه كه در برابر جبر تكامل سر تعظيم فرود مي‌ياريم و به انتظار حذف از مجموعه ژن‌ها باقي مي‌مونيم.

تكميلي: مدتي هست كه ناخن انگشت پام اذيت مي‌كنه.

.

قربون شكلت! توجه داشته باش كه تو اگه در مورد هر موضوعي اظهار نظر نكني هم باز براي ما عزيز هستي.

دم اسب

سال هفتاد و پنج: آقايوني رو كه پيرهن آستين كوتاه داشتن، به دانشگاه تهران راه نمي‌دادن. كساني هم كه اصرار داشتن پيرهن آستين كوتاه بپوشن، يك پيرهن آستين بلند مي‌پوشيدن، يك آستين كوتاه داخل كيف مي‌ذاشتن. با آستين بلند وارد مي‌شدن و بعد جايي مثل دستشويي لباس‌شون رو عوض مي‌كردن.

امروز: آقايي كه كارمند دانشگاهه، آستين كوتاه كه هيچي، موهاش هم دم اسبيه.

اين تنها يك نمونه‌ي كوچيكه از تغييراتي كه در ايران اتفاق افتاده كه چنان تدريجي اتفاق افتاده‌ان كه گاهي متوجه‌شون نشديم.

ايران امروز

* خوب اون‌جا خيلي بهتر از اين‌جاست ديگه؟

– در واقع اون‌جا يه چيزايي داره، اين‌جا يه چيزايي.

* آره بابا، اون‌جا خوبه. اين‌جا چيه؟ آشغالي….

– نه خوب، شايد خيلي هم نشه اين طوري گفت.

* چرا اتفاقا خيلي هم اين‌طوريه.

– [اي بابا]…

 

فعلا اين رو مي‌تونم بگم: ديدن وضعيت امروز ايران و و وضعيت مردم واقعا دردناكه.

زمان چيز خطرناكي است

دوباره با بچه‌هاي مدرسه تجمع تشكيل داديم. بچه‌هايي كه همديگه رو از حدود يازده‌سالگي تا به الان مي‌شناسيم (يعني هيجده سال- هفت سال اول آشنايي رو با هم هم‌كلاس بوديم يعني از اول راهنمايي تا آخر دبيرستان) و بعد از اون هم يا هم‌دانشگاهي بوديم و يا به هر حال هر از گاهي با هم ملاقات داشتيم.

اما يك چيزي لنگ مي‌زد: تنها حرف مشتركي كه باقي مونده بود، جوك بود.

دو پيشنهاد

اگر خواهان ديدن فيلمي آروم و بي‌دردسر هستين، فيلمي به نام Ensemble, c’est tout رو از دست ندين (عملا تا به حال پيش نيومده كه فيلمي با بازي Audrey Tautou ببينم و لذت نبرم). اگر هم خواهان ديدن فيلمي لطيف هستين كه روابط انساني قشنگي رو به نمايش مي‌ذاره، فيلمي هست به اسم Michou d’Auber كه پيشنهاد مي‌كنم اين رو هم از دست ندين.

سوال

يك مردم‌شناس مي‌گفت «وقتي كه وارد يك اجتماع مي‌شيم، ممكنه احساس كنيم كه آدم‌هاي بي‌ادبي هستن در حالي كه اين الزاما بي‌ادبي نيست و ممكنه به خاطر تفاوت فرهنگ اون‌ها با ما باشه كه چنين حسي به ما دست مي‌ده». من هم موافق هستم و به طور كلي اين طور بگم كه اگر ارتباط به درستي برقرار نشه، اين احتمال هست كه طرفين، حركات و رفتارهاي طرف مقابل رو نوعي بي‌ادبي يا توهين تلقي بكنن.

اما احساس مي‌كنم در مورد ايران امروز در بعضي موارد داستان متفاوته. خيلي مواقع هست كه مطمئن هستم كه برداشت من از رفتارهاي طرف مقابل از اختلاف بين فرهنگ‌ها نيست، بلكه طرف دقيقا قصد توهين يا بي‌احترامي داره. وقتي هم كه بي‌احترامي، بي‌ادبي، آزار و توهين با قصد و نيت انجام مي‌شه، ديگه نمي‌شه روش اسم اختلاف فرهنگي يا چيزهاي مشابه گذاشت بلكه خيلي راحت مي‌شه گفت بي‌احترامي يا توهين بوده.

حالا سوالي كه من رو به خودش مشغول كرده اينه: چرا ؟

با فروشنده

– آقا اين سي‌دي جلدش باز شده، اگه ممكنه يكي ديگه بدين.

* نه اين درسته، همينو ببرين.

– آخه اين جلدش بازه، لطف كنين اون رو به جاي اين يكي بدين.

* نه اينا هيچ فرقي ندارن، مهم نيست، همين هم خوبه.

– خوب براي من مهمه. نمي‌خوام جلدش باز شده باشه.

* شما اشتباه مي‌كنين. نبايد براي شما مهم باشه.

– آقا جان اصلا من مي‌خوام اينو كادو بدم، براي اون آدم مهمه.

* نه اون هم اشتباه مي‌كنه. براي اون هم نبايد مهم باشه.

– …

اشرف مخلوقات؟… بهع!

باباجان! اين انسان رو ولش كنين كارش رو بكنه. چرا اين اندازه گير مي‌دين كه هوا رو گرم كرد، محيط زيست رو نابود كرد، طبيعت رو خراب كرد، گونه‌ها رو منقرض كرد، انرژي مصرف كرد و هزار و يك گير بي‌دليل ديگه؟ خوب اين انسان هم جزيي از همين طبيعته ديگه، داره مسيرش رو مي‌ره. حالا اين وسط گونه‌هاي ديگه هم نابود شدن كه شدن. مثلا اگه قورباغه‌ها نسل فلان‌جور حشره رو كم كردن، شما بهشون اعتراض مي‌كنين؟! مگه انسان چه فرقي داره؟ يه ذره قدرت‌اش بيش‌تره و توانايي‌هاش بيش‌تره. تو تكامل اين‌جوري بالا اومده، نوش جون‌اش، حقشه كه از قدرت‌اش استفاده بكنه. شايد هم دلش خواست خودش خودش رو نابود بكنه. خب بكنه. مگه دايناسورها از بين رفتن، كسي چيزي گفت؟ اصلا مگه به همين سادگي‌هاست؟ مثلا فكر كردين انسان همين‌جوري مي‌مونه؟ به قول يكي از دوستام خيلي ساده‌اين!

باباجان! خيلي هم كه انسان دنيا رو به هم بريزه، در نهايت يه نسل جديدتر و به‌روزتر از انسان‌ها به وجود مي‌يان كه در برابر خراب‌كاري‌هاي پيشينيان مقاومت بيش‌تري دارن و مي‌تونن باقي بمونن، همين! نگران چي هستين؟ كه اين گونه‌ي ضعيف و آسيب‌پذير فعلي مبادا تغيير بكنه؟!

به طور كلي، من شخصا اعتقاد ندارم كه انسان موجودي با شعور و درك ويژه است بلكه انسان رو هم مثل بقيه‌ي موجودات مي‌دونم با اين تفاوت كه قدرت‌اش بيش‌تره (مثلا بگيرين ده برابر، صد برابر، دويست برابر). انسان از نظر من چيزي بيش از اون نيست. جزيي از طبيعته و لاغير. اگر دست بردن در طبيعت و روندش زشته، دست بردن در اعمال انسان هم زشته، چون به نوعي دست بردن در همون طبيعته. اگر مي‌بينين انسان دنيا رو به هم ريخت، چرا نمي‌پذيرين كه حداكثرش اينه كه در كتاب‌هاي تاريخ آينده اين طور نتيجه‌گيري كنن كه در فاصله‌ي سال‌هاي فلان تا بهمان يك گونه به وجود اومده بود (به اسم انسان) كه خيلي بر گونه‌هاي ديگه تاثير گذاشت اما بعد از مدتي (مثلا هفتصد ميليون سال) دوباره نظام كره‌ي زمين به حالت متعادلي برگشت. همين!