All posts by روزبه

فروتنی در برابر عالم هستی

تا وقتی که در برابر انسان افتادگی نداشته باشی، به جایی نمی‌رسی. انسان که سهله، تا وقتی که خواری و کوچیکی‌ات رو در مقابل تمام موجودات زنده نبینی (تاکید می‌کنم تمام موجودات زنده)، هیچ چیزی نمی‌شی. هیچ چیز. وقتی که احساس کوچیکی کردی، احساس خواری، آسیب‌پذیری و حقارت، تازه اولین قدم رو برداشتی برای این که در این هستی چیزی باشی. از ما گفتن.

بعد از دیدن نمونه‌ی واقعی عرض می‌کنم

خانم‌ها و آقایون! حتما به مقدار کافی آب بخورین. خطر سنگ کلیه جدی‌تر از اونیه که احتمالا فکر می‌کنین. خیلی بعیده که شما اون موجود جهش‌یافته‌ای باشین که سنگ کلیه نمی‌گیره. پس، از همین حالا به فکر باشین تا اون موجودی نباشین که به منظور بهبود نسل بشر، به خاطر گرفتن سنگ کلیه، متلاشی می‌شه.

کیارستمی

اگر حوصله داشتین، فیلم «لومیر» رو ببینین که چهل کارگردان سرشناس رو از تمام دنیا جمع کرده‌اند و هرکدوم حدود پنجاه ثانیه وقت دارند که با دوربین برادران لومیر یک فیلم بسازند. در بین این چهل کارگردان «عباس کیارستمی» هم بود. خدا حفظش کنه این آقای کیارستمی رو که وقتی می‌خوان چهل کارگردان رو در دنیا انتخاب کنن، یک نفر رو هم دارن که از ایران انتخاب کنن.

مشکل گرمایش کره‌ی زمین حل شد

برای مشکل گرمایش کره‌ی زمین تنها دو راه حل عملی به ذهن‌ام می‌رسه: یا این که بپذیریم که طبیعت و ذات این سیستم همین بوده و بگذاریم به حال خودش تا به نقطه‌ی تعادل جدید برسه، و یا این که دانشمندان جوان دست به دست هم بدن و با تلاش شبانه‌روزی قانون دوم ترمودینامیک رو نقض کنن.

پس نوشت: در مورد راه حل اول، کمابیش این طور عقیده دارم که توانایی انسان کم‌تر از اونیه که بخواد آب و هوای این سیاره رو عوض کنه. هرچی که بوده از قبل بوده: نور خورشید وارد شده، موجودات نفت‌ساز شکل گرفته‌اند، انرژی به شکل نفت ذخیره شده، الان هم انسان همون انرژی قبلا موجود رو آزاد کرده (کار اضافه‌ای نکرده، انرژی رو از داخل زمین به بیرون زمین منتقل کرده). نور خورشید هم که هم‌چنان داره وارد می‌شه. اگر هم انسان فعلی (یا بقیه‌ی گونه‌های گیاهی و جانوری فعلا موجود) توانایی تحمل این شرایط رو ندارن، اولین نتیجه‌ای که می‌شه گرفت اینه که هنوز برای تطبیق بیش‌تر وقت لازم دارن. سرنوشت قطب شمال هم همین بوده که از سال‌های فلان تا بهمان اون گوشه باشه و از سال فلان به بعد دیگه نباشه.

پس پس نوشت: در مورد راه حل دوم، تا جایی که می‌دونم (لطفا اصلاح کنین اگر اشتباه می‌کنم)، اگر انسان موفق بشه قانون دوم ترمودینامیک رو نقض کنه، تا حد زیادی مشکل انرژی فعلی‌اش رو برطرف می‌کنه. برای نمونه، یک کشتی می‌تونه در آب دریا حرکت کنه، از انرژی موجود در آب استفاده کنه و جلو بره. مسلما هم آب پشت سر کشتی سردتر می‌شه چون که کشتی مقداری از انرژی اون آب رو گرفته. کولرهایی ساخته بشن که در تابستون و فصل گرما، انرژی‌شون رو از گرمای هوای بیرون بگیرن و فضای داخلی رو خنک کنن. البته این که چنین پدیده‌ای چه اثرات بعدی‌ای بر کره‌ی زمین خواهد داشت رو خدا می‌دونه!

فرمان صفرم

اگر در بارگاه الهی نفوذ داشتم، حتما این فرمان یازدهم رو به اول فهرست ده فرمان اضافه می‌کردم: «قضاوت نکن».
اگر هم دستم بازتر بود، «قضاوت» رو سرمنشا فتنه‌ها و گناهان عالم معرفی می‌کردم؛ بس که از همین چیز ساده فتنه بلند می‌شه.

شما را به سر جدتان قسم کمی بهتر حرف بزنید، لطفا، خواهش می‌کنم

– حالا شما «پلن»ای که «پروپوز» می‌کنی چیه؟
– این مساله دو تا «سکشن» داره. یکی «ریسپانسیبیلیتی»ای که هرکس داره. یکی هم «دیسکاشن»ای که «جنرالی» بعدش داریم.
– پس حتما «والنتریلی» بودن‌اش رو باید حفظ کنیم.

اون چه که خوندین نه حاصل تخیل نویسنده، بلکه قسمتی از یک مکالمه‌ی واقعی بود. در مکالمات نسل فعلی خیلی دیده می‌شه که اصرار هست که برای ساده‌ترین و ابتدایی‌ترین عبارت‌ها هم معادل انگلیسی به کار بره. ممکنه کاربرد نامناسب باشه یا تلفظ نادرست باشه و یا معادل مناسب و معمول و زیبای فارسی داشته باشه اما به هر حال گوینده اصرار داره که از معادل انگلیسی استفاده کنه (تازه اگر در بهترین حالت معادل مناسبی پیدا کرده باشه). شنیدن عبارت‌هایی مثل چه بچه‌ی «کیوت»ی بود، من «اویلبل» هستم و یه موسیقی «جنریت» بکن چیزهای غریبی نیستند. این که علت‌اش چی بوده که این طوری شده رو نمی‌دونم. به هر حال، حتا اگر روند تحول و تکامل فرهنگی و زبانی ما ایجاب می‌کرده که به این‌جا برسیم، باز هم چیزی از مشمئزکننده بودن و چندش‌آور بودن قضیه کم نمی‌کنه.

پس‌نوشت: نزدیک به دو سال و نیم هست که در محیط انگلیسی زبون زندگی می‌کنم. در این مدت در رستوران کار کردم، در دانشگاه کار کردم، درس دادم، درس خوندم، شنیدم، بحث کردم و فراوون حرف زدم. هنوز هم معتقدم که آدم می‌تونه در محیط غیرفارسی‌زبون زندگی کنه و همچنان تا حد زیادی «درست» حرف بزنه. قشنگ حرف بزنه. با غرور حرف بزنه.

پس‌پس‌نوشت: من که سهله، کسی رو می‌شناسم که از دوازده سالگی تا به حال (که سی سال سن داره) خارج از ایران زندگی می‌کرده و هنوز هم «درست» حرف می‌زنه.