در چند روز گذشته به ویسکانسین رفتم که در مسابقات شمشیربازی دانشگاههای آمریکا شرکت کنم. نتیجه هم این بود که از بیست و هشت تیم، بیست و شیشم شدیم. یک علت عمدهی این باخت سنگین تیمی هم وجود من بود که به مقدار قابل توجهی میانگین رو پایین آوردم: از بیست مسابقه هر بیست تا رو باختم! این هم عکس من در یکی از مسابقات (من نفر سمت راست هستم):
All posts by روزبه
خلقت انسان
گاهی هم به این فکر میکنم که احتمالا هدف از آفرینش انسان این بوده که بچههای بیسرپرست رو به فرزندی قبول کنه، بزرگ کنه، تربیت کنه و در پایان هم خودش بمیره. همین.
به نظرم باید بهانهی مناسبی برای خلقت باشه.
از سفر
از سه هفتهی پیش ایمیلهای مفصل اومد و در روزنامهها نوشتن که از آمریکا به مکزیک سفر نکنین چون اوضاع خرابه. کار قاچاق و درگیری بالا گرفته. یکی از مسوولان مرز هم به علت وضعیت بد از کارش استعفا داده. هر از گاهی هم خبرهایی میرسید که دوازده جسد در فلان نقطه پیدا شده و نه جسد دیگه در بهمان نقطه و چند صد نفر به گروگان گرفته شدهاند. عموی فلان دوست غیب شده و دایی بهمان دوست ناپدید. نتیجه این که ما هم با ماشین سفری به شهر مونتری در مکزیک داشتیم!
فعلا این عکس رو داشته باشین از کابریتو، غذای سنتی شهر مونتری (بز کباب شده روی ذغال). عکسهای بیشتری رو بعدا خواهم گذاشت
.
Stir-fry in my wok
پختگی
پختگی لازمه که بتونی از عقیدهای دفاع کنی، بدون این که اسمی از عقیدهی مخالف بیاری*.
مثال: از تشیع دفاع کنی، بدون اسم بردن از تسنن. از اسلام دفاع کنی، بدون اسم بردن از مسیحیت. از خاتمی دفاع کنی، بدون اسم بردن از احمدینژاد.
* یا به نظر خودت مخالف
قلههای افتخار
در رقابتهای شمشیربازی اخیر موفق شدم در رشتهای که شرکت کردم رتبهی شیشم رو کسب کنم*، برگ افتخاری باشم برای میهنام و نشون بدم که ایرانی هرجا باشه موفقه. فعلا این ویدیو رو ببینین (بازیکن سمت چپی من هستم).
* در این رشته هفت نفر شرکت کرده بودن.
تبلیغات گوگل
خداوکیلی، در ایمیلهای یک نفر چی باید باشه که گوگل این تبلیغ رو توی جیمیل بیاره: «دخترهای جیگر، پسرهای ناز».
باز هم از آرهو
«شاوهویی ما» نوازندهی چینی ساز «آرهو» هست (قبلا دربارهی این ساز نوشته بودم). در جهان شهرتی داره و هم این که خانم نجیبی به نظر میرسه. فعلا این ویدیو رو ببینین و لذت ببرین:
شمشیربازی
Image from Fencing Photos
با اولین نگاه احساس کردم که این لباسها خودشون رو هم نمیتونن محافظت کنن، چه برسه به تن من (به هر حال دستاندکاراناش معتقد بودن که میتونن). هفتهی پیش هم شمشیر به یکی از دندههای راستم برخورد کرد. گویا دندهام با مشکل مواجه شده و شاید ترک برداشته باشه. فعلا هم که درد میکنه و تنفس رو مشکل کرده و هر دم رو با کلی مراسم باید فرو ببریم و بازدم و رو با بدبختی بدیم بیرون (ولی گویا مشکل جدیای نیست). اینها رو نوشتم تا هم بگم که شمشیربازی شروع کردهام و هم این که در سمت راست قفسهی سینه دندهای هست که نقشش در تنفس خیلی مهمه.