All posts by روزبه

استفاده از نرم‌افزار jMemorize برای یادگیری لغت‌های جی‌آرای (GRE)

مطالب این نوشته عمدتا به دست کاوه دانشور درست شده‌اند که اگه سوالی داشته باشین می‌تونین با خودش تماس بگیرین. برای لغت‌ها اول این مجموعه و بعد این مجموعه رو توصیه می‌کنم که این مجموعه‌ها اطلاعات من رو دارن و پیشنهاد می‌کنم قبل از استفاده با رفتن به منوی فایل و بعد اکسپورت، ریست کنین.

برنامه‌ای هست به نام jMemorize که می‌تونین اون رو از این آدرس بگیرین:

http://jmemorize.org

قبل از هر چیز این رو بگم که من از این برنامه به شکل نسبتا منظم استفاده کردم و نتیجه‌ی خیلی خوبی هم گرفتم (به این ترتیب که نمره‌ی بخش وربال جی‌آرای‌ام رو تقریبا دویست نمره افزایش دادم). این برنامه بر اساس روش یادگیری جعبه‌ی لایتنر کار می‌کنه و در کل روش مناسبی برای یادگیری لغت هست (البته در حالت کلي‌تر برای یادگیری روش مناسبی به نظر مي‌رسه). با استفاده از این برنامه مي‌تونین تعدادی فلش کارت رو یاد بگیرین که در هر طرف‌اش یک چیز نوشته شده و شما مي‌تونین این دو تا طرف رو با هم یاد بگیرین. مثلا مي‌تونه در یک طرف یک لغت مشکل نوشته شده باشه و در طرف دیگه معنی اون لغت باشه. از قرار معلوم با روش نمایی می‌تونین با کمترین وقت ممکن که برای یادگیری صرف می‌کنین یک مجموعه مطلب رو یاد بگیرین.

در مورد طرز کار با برنامه، چند خط می‌نویسم. اما قبل‌اش این رو یادآوری کنم که دستورات زیر برای نسخه‌ی قدیمی‌تر این برنامه نوشته شده‌اند، هرچند که بعیده که برنامه‌ی نسخه‌ی جدید با نسخه‌ی قدیمی تفاوت‌های بنیادی داشته باشه.

برنامه اونطوری نیست که خودش بپره بالا. شما باید خودتون هر روز ( یا روزی چند بار) برین توش و دکمه Learn رو بزنین و ببینین برای اون روز نوبت مرور کدم لغت هاست. بعضی وقت ها ممکنه اصلا دکمه Learn خاموش باشه و یعنی توی اون زمان نوبت مرور چیزی نیست. پس اون زمان به کارهای دیگه برسین!

برنامه دو جور تنظیم داره:
یکی از تنظیم هاش همونه که توی قسمت Learn هست و توی قسمت General ش. یه جا داره به اسم Dislimiter که در واقع تعیین می کنین که توی هر جلسه تمرینی که برنامه رو باز می کنین، چند تا لغت رو یاد بگیرین (مثلا تصمیم مي‌گیرین که تعداد پنج تا لغت رو بهتون یاد بده). یا اینکه می تونین به جاش یک محدودیت زمانی بگذارین. یعنی توی هر جلسه چند دقیقه مي‌خواین براش وقت بگذارین (مثلا تعیین مي‌کنین که به اندازه‌ی ده دقیقه باهاتون کار بکنه). حالا اگر مثلا محدودیت 8 تا لغت بگذارین، اینقدر اون هشت تا لغت رو جلوی چشم‌تون میاره که بالاخره درست حدس بزنین. حتا اگر در مورد یکی‌شون اشکال داشته باشین، به طور پیوسته تکرارش مي‌کنه. یعنی تا وقتی که بگین که یاد نگرفتین، همچنان سوال می‌پرسه که یاد گرفتین؟ البته نگران یادگیریش نباشین. چون به فرض اینکه یاد نگرفته باشین هم باز توی روزهای آینده دوباره می‌یاد جوی چشم‌تون و اگر اونجا اشتباه کنین دوباره می‌ره توی Deck اول!

تعیین شکل یادگیری: به تعداد کارت یا زمان

خلاصه اینکه اون چند لغت یاد گرفته شده رو می بره توی Deck بعدی. حالا اینکه شما برای اون جلسه‌تون چند تا لغت برای مرور خواهین داشت بستگی به تعداد روزهایی داره که از یادگیری قبلی‌تون گذشته. اگر هم بخواین می‌تونین براش محدودیت زمانی بگذارین یعنی توی هر جلسه مثلا سه دقیقه رو به یادگیری اختصاص میدین. البته یادتون باشه که تا وقتی که دکمه Learn روشنه و کار می کنه یعنی اینکه شما برای اون روزتون هنوز لغت هایی دارین که باید بخونین (مطابق منحنی یادگیری). بنابراین در روز می‌تونین سه چهار تا جلسه چند دقیقه‌ای برگزار کنین تا اینکه در آخر روز دکمه Learn رو خاموش ببینین. البته توی هر کدوم از جلسات هم هر وقت خسته شدین مي‌تونین Stop Learning رو بزنین و همه چیز رو بذارین کنار. ولی خودش حساب لغاتی که یاد گرفتین رو داره.

یکی دیگه از تنظیم هاش همونه که توی قسمت Learn هست و توی قسمت Schedule ش. اونجا برای خودتون می‌تونین منحنی یادگیری رو تعریف کنین (Custom) و یا این‌که یکی از برنامه های Default خودش رو اجرا کنین. من خودم با همون سیستم لایتنر یعنی نمایی استفاده کردم که خیلی هم مناسب بود و در کم‌ترین زمان ممکن یاد می‌ده. در واقع فواصل زمانی بین Deck ها رو تعیین می کنین. مطابق سیستم لایتنر اولین تکرار بعد از یادگیری (که از همه مهمتر هم هست) توی 24 ساعت اوله. طبق سیستم لایتنر تکرار بعدی فکر مي‌کنم دو روز بعد باشه. خلاصه خودتون با توجه به شرایط درستش کنین. اینطور که میگن بعد از یک ماه دیگه اون لغت میره تو حافظه بلند مدت و دیگه بیرون نمیاد.

بعد از این کاری که باید بکنین اینه که از برنامه استفاده کنین و اگه لغتی بود یاد بگیرین. خودش دیگه بر اساس فواصل زمانی لغت ها رو براتون نمایش می‌ده و فقط کافیه که روزی چند بار بهش یه سری بزنین و ببینین اون روز برای یادگیری چی دارین. چه از لغت‌های قبلی که نوبت تکرارشونه و چه از لغت‌های جدید. همین!

یک چیز هم من اضافه کردم. از اون جایی که تعداد لغت‌ها زیاده، احتمالا مواجه شدن ناگهانی شما با هزار و دویست لغت کمی وحشتناک به نظر برسه و ترجیح بدین روی لیست‌های کوچیك‌تر کار بکنین. برای این کار یک فولدر (این طور که در برنامه هست یک Category) دیگه در نظر گرفتم به اسم Kept که می‌تونین قسمت عمده‌ی لغت‌ها رو توی اون بندازین و تنها تعداد محدودی لغت رو در فولدر Learning بگذارین. کافیه که هر بار که یاد می‌گیرین از همون فولدر Learning باشه (یعنی روی اون دکمه‌ی Learn رو بزنین) که با تعداد محدود لغت سر و کار داشته باشین. بعد که لغت‌ها رو یاد گرفتین، دوباره از فولدر Kept لغت بیارین و بذارین جلوی دست که یاد بگیرین.

بنا به نظر آگاهان، بهتره که لغت‌ها رو با جمله حفظ کنین چون شنیده‌لم که اگر تنها به حفظ کردن معنی اکتفا کنین، سر امتحان احتمال فراموشی وجود داره.

یک نکته‌ی دیگه از نظر آگاهان: می‌گن که بهتره که در کنارش مطالعه هم داشته باشین. مثلا مقالاتی که کمی سنگین هستن از روزنامه‌ها و مجلات خوب بخونین که کاربرد واقعی لغت‌ها رو ببینین که دیگه از ذهن‌تون بیرون نره. من خودم امتحان کردم و دیدم که وقتی که کاربرد واقعی لغت رو در روزنامه می‌بینم، خیلی عمیق در ذهنم می‌شینه و خیلی بهتر یاد می‌گیرم تا وقتی که تنها به حفظ کردن معنی اکتفا کنم.

در پایان این رو اضافه کنم: هر موقع به هر شکلی سوالی در مورد این مطالب داشتین (و یا احیانا سوال‌های دیگه‌ای که امکان کمک داشته باشیم)، به راحتی با من یا کاوه تماس بگیرین و بپرسین. خوشحال مي‌شیم که بتونیم کمکی بکنیم.

یک مورد پایانی: آقای سهند قویدل زحمت کشیدن و دو مجموعه لغت جدید فرستادن که می‌تونین این چهار هزار لغت و مجموعه لغت‌های انگلیسی رو دانلود کنین.

دوازده دختر

انسان فعلی هنوز جای کار داره تا چیز قابل قبولی بشه. اگر به تکامل واگذار کنیم، قاعدتا باید جنگجوترها و وحشی‌ترها جای صلح‌طلب‌ها رو بگیرن، دست کم در کوتاه مدت (درست می‌گم؟). اگر هم معتقد باشیم که تکامل در نهایت اثر صلح‌طلبانه‌ای داره، این انسان‌های فعلی هنوز باید همدیگه رو بکشن تا انسان‌هایی به وجود بیان که صلح و آرامش به طور ذاتی در درون‌شون وجود داره. در هر حال، تنها راهی که برای گسترش صلح و آرامش به ذهن من می‌رسه اینه که تا اون زمان انسان‌ها رو با موسیقی (و چیزهای دیگه که بین همه‌ی انسان‌ها مشترکه) آروم کنیم. فعلا به این قطعه موسیقی از گروه دوازده دختر گوش کنین (بعدا در مورد این گروه بیش‌تر توضیح می‌دم).

برترین موجود روی زمین

یک گروه انسان در یک جلسه نشسته‌ان و با بحث فراوان به این نتیجه می‌رسن که انسان برترین موجود روی زمینه. منبع‌شون انسانیه، مرجع‌شون انسانیه، دلیل آوردن‌شون هم انسانیه. هیچ فرم دیگه‌ای رو هم حاضر نیستن تحمل کنن.

تعجب نمی‌کنم اگر یک شتر در یادداشت‌های روزانه‌اش بنویسه «یک گروه شتر در یک جلسه نشسته‌ان و با بحث فراوان به این نتیجه می‌رسن که شتر برترین موجود روی زمینه. منبع‌شون شتریه، مرجع‌شون شتریه، دلیل آوردن‌شون هم شتریه…».

همه سرگردانیم

در فرودگاه روی صندلی نشسته‌ام و منتظر بقیه‌ی گروهم هستم که بیان. به آدم‌های اطرافم نگاه می‌کنم. یک مادر، پنج بچه‌ی قد و نیم‌قدش رو روی صندلی می‌نشونه تا به کارهای مربوط به دادن ساک و کارت پرواز برسه. مادر لهجه‌ی خارجی داره اما بچه‌ها نسل دومی شده‌اند. سرکشی رو می‌شه در تک‌تک بچه‌ها به وضوح دید. بچه‌ها دو به دو با همدیگه کشمکش دارن. مادر کلافه است. بعد از مدتی گروه بلند می‌شن و می‌رن. یک خانواده‌ی یهودی می‌یان و مسن‌ترهاشون روی صندلی می‌نشینن. دخترها دامن‌های بلند مشکی با بلوزهای آستین بلند پوشیده‌اند و مردها هم یا کیپا* دارن و یا کلاه. یکی‌شون هم مشکل ذهنی داره و هر پونزده ثانیه یک بار تکرار می‌کنه I have my ID. همه سرگردون هستن. به این که یهودی‌ها سرگردون هستن اعتقادی ندارم، اما به این که این گروهی که می‌بینم سرگردون هستن، ایمان دارم. اون‌ها هم بلند می‌شن. دو کارگر مکزیکی شیشه‌های ورودی رو می‌شورن و با هم بلند بلند صحبت می‌کنن و می‌خندن. پذیرفته‌ام که ملت آمریکای جنوبی به طور پیش فرض خوش هستند، مگر این که خلاف‌اش ثابت بشه. یک آقای جوون، یک خانم و آقای مسن آمریکایی رو می‌یاره، می‌نشونه، کارهاشون رو انجام می‌ده و با احترام خداحافظی می‌کنه. خانم به آقا می‌گه He is really nice. عملا دست‌شون به جایی بند نیست. به نظر بی‌پناه می‌رسن. اون‌ها هم بلند می‌شن. من هم یک ایرانی هستم که نشسته‌ام و هنوز هم حیران دیدن آدم‌ها هستم. گروه من هم می‌یان و من هم بلند می‌شم. تنها یک نفر در تمام این مدت همون‌جا موند و تکون نخورد و شاهد همه‌ی این‌ها بود، که همون «صندلی» بود. حتما هزاران گروه دیگه رو هم دیده که گذشته‌اند، احتمالا هنوز هم همون‌جاست….

* کیپا کلاهی است که یهودیان به نشانه‌ی احترام به خداوند می‌پوشند.

خدایا! این شادی رو از ما نگیر!

می‌تونم با خاطرات جنگ هرکدوم‌شون رو تا یک ساعت سرگرم کنم. از کشته‌شده‌های اطرافم، دوست و فامیل و همسایه بگم. از این که در یک شهر نسبتا نزدیک به مرز زندگی می‌کردیم و وسط بمب و موشک بودیم. چند بار بمب به نزدیکی‌هام خورده و من هنوز زنده هستم. این که یک سال مدرسه نداشتیم و از تلویزیون درس می‌خوندیم. این که بمباران برام عادی شده بود و الان روانم غیرعادی شده. نتیجه هم معلومه؛ با چشم‌های باز و دهن باز به من نگاه می‌کنن و می‌گن «وی کنت ایمجین!». سرگرم کردن مردم به مدت زیاد بدون هیچ دروغی، کار ساده‌ای نیست. به قول اون جوک*، خدایا! این شادی رو از ما نگیر!

* خانواده‌ی فقیری نشسته بودن و ناگهان از پدر خانواده صدایی در می‌یاد. بچه‌ها همه می‌زنن زیر خنده. پدر خانواده با چشم‌هایی پر از اشک دست‌هاش رو به سمت آسمون می‌بره و می‌گه «خدایا! این شادی رو از ما نگیر!».

تبریک تولد

این مجموعه یادداشت‌های ما هم دو ساله شد. مبارکا باشد! کاری رو به مدت دو سال پیوسته انجام دادیم، دست مریزاد. باشد که شمشیربازی‌مان هم دو ساله شود.

واقعی

«ش» مدتی بود که باردار بود. امروز عصر در فیس‌بوک نوشته «دارم بچه‌ام رو به دنیا می‌یارم».
خواهر من! شما برو رو کارت تمرکز کن که این بچه بیاد بیرون. برای چند لحظه هم که شده از گزارش فیس‌بوکی دست بردار.
شورش رو در آوردین به خدا….