فرض کنید دو نفر در یک جزیره گیر افتادهاند. تنها کاری که از این دو نفر بر میآید این است که یا ماهی بگیرند و یا نارگیل جمع کنند. نفر اول سریعتر و چابکتر است: هم ماهیگیر بهتری است و هم نارگیلجمعکن بهتری. زمانهایی که هرکدام لازم دارند به این ترتیب است:
– نفر اول برای جمع کردن هر نارگیل به ۱ ساعت و برای گرفتن هر ماهی به ۲ ساعت زمان نیاز دارد
– نفر دوم برای جمع کردن هر نارگیل به ۲ ساعت و برای گرفتن هر ماهی به ۶ ساعت زمان نیاز دارد
فرض کنید در هر روز هر نفر ۸ ساعت کار میکند.
اگر هیچ داد و ستدی بین این دو نباشد، نفر اول میتواند در یک روز، یعنی ۸ ساعت کار، ۴ نارگیل و ۲ ماهی جمع کند. نفر دوم هم میتواند ۱ نارگیل و ۱ ماهی جمع کند. یعنی به طور خلاصه، در پایان روز، دارایی هر نفر به این ترتیب است:
– نفر اول: ۴ نارگیل و ۲ ماهی دارد
– نفر دوم: ۱ نارگیل و ۱ ماهی دارد
حال فرض کنیم که تجارت بین این دو نفر آزاد است. با هم توافق میکنند که اگر نفر اول ۱ ماهی به نفر دوم بدهد، نفر دوم در عوض ۲.۵ نارگیل به نفر اول میدهد. با این ترتیب نفر اول در یک روز کاری ۲ نارگیل جمع میکند و ۳ ماهی میگیرد و نفر دوم هم تنها بر نارگیل تمرکز میکند و در این مدت ۴ نارگیل میگیرد. در پایان روز، طبق قرار، نفر اول ۱ ماهی به نفر دوم میدهد و نفر دوم ۲.۵ نارگیل به نفر اول میدهد.
بعد از داد و ستدی که گفته شد، داراییهای این دو نفر به این ترتیب است:
– نفر اول: ۴.۵ نارگیل و ۲ ماهی دارد
– نفر دوم: ۱.۵ نارگیل و ۱ ماهی دارد
دارایی این دو نفر را با داراییشان در زمانی که هیچ داد و ستدی نداشتند مقایسه کنید. با همان ۸ ساعت کار قبلی، هم نفر اول ۰.۵ نارگیل بیشتر دارد و هم نفر دوم.
این تنها یک مثال بود. اما همین مثال ساده نشان میدهد که چه طور ممکن است یک نفر (نفر اول در این مثال) میتواند با نفر دیگری وارد داد و ستد شود که در هر زمینهای ضعیفتر است و همچنان هر دو طرف از این معامله سود میکنند. حالا مقایسه کنید با این که کسی اعتقاد داشته باشد تجارت آزاد بیبرو برگرد به ضرر طرف قویتر است و حتمن باید عوارض گمرکی برای تجارت وضع شود که از تولید کنندهی قویتر محافظت شود.
این مثال از کتاب This Idea is Brilliant و به طور مشخص از مقالهی Comparative Advantage در آن کتاب آورده شده.