All posts by روزبه

چند خط و چند خاطره از دکتر لوکس

حیف که اعتقاد دارم مرگ هم جزیی از زندگیه و لازمه که در کنار حیات، مرگ هم وجود داشته باشه تا زندگی مفهوم پیدا کنه. وگرنه جا داشت فحش عالم رو بکشم به این دنیا.

دکتر لوکس جزو کسانی بود که از رفتن‌اش خیلی ناراحت می‌شدم و بالاخره رفت و درد رفتن‌اش رو اساسی حس کردم. در طی دورانی که دانشجو بودم، نتونستم اون طور که باید و شاید از حضورش استفاده کنم. فکرم محدود بود و عقل‌ام ناقص. نتیجه این که اون قدری که باید، یاد نگرفتم.  به جرات می‌گم برای هر سوالی جوابی داشت. آخرین بار حدود یک سال و نیم پیش دیدم‌اش و نشستیم مدتی در مورد تحقیق‌ام باهاش صحبت کردم. طبق انتظار شروع کرد به مدت زیادی در مورد تحقیق من صحبت کردن!

چند چیز کوچیک از دکتر لوکس به یاد می‌آرم:
– یک سال من و سولوژن تصمیم گرفتیم به مناسبت کریسمس به خونه‌شون بریم. بعد از کلاس از دکتر لوکس پرسیدیم که کی بیایم مناسبه؟ گفت که ترجیح می‌دم روز و تاریخ مشخص نکنم. همین‌طوری یک موقع پاشین بیاین در بزنین و بیایین تو. این طوری هم غافل‌گیرکننده است و از اون مهم‌تر این که من مجبور نمی‌شم قبل از اومدن‌تون خونه رو مرتب کنم (خیلی عجیبه که دیروز داشتم آدرس‌های ایمیل‌ام رو مرتب می‌کردم و به آدرس منزل دکتر لوکس رسیدم. مرتب کردم و ذخیره کردم و با خودم گفتم شاید یک روز دوباره خونه‌شون رفتم).
– از کرامات استاد این بود که کامپیوترش اون قدری منظم نبود. توی هارددیسک‌اش (و یا توی سی‌دی‌هایی که رایت می‌کرد)، داخل هر فولدر که می‌رفتین، چند تا فولدر هم به اسم «نیو فولدر»، از شماره یک تا مثلا ده  بود و داخل اون‌ها هم به همین ترتیب بود. هر موقع می‌خواست دنبال یک فایل بگرده، باید بین همین «نیو فولدر»ها مدت زیادی می‌گشت تا پیداش کنه.
– همیشه مواظب این بودم که کسی به صفحه‌ی لپ‌تاپ‌ام انگشت نزنه. اگه اشتباه نکنم، دکتر لوکس اولین کسی بود که نه تنها انگشت زد، که انگشت‌اش رو تا بند اول فرو کرد توی صفحه‌ی لپ‌تاپ.

از رفتن‌اش واقعا ناراحت شدم. همیشه با یاد و خاطره‌ی خوب به یاد می‌آرمش. آدم عادی‌ای نبود. نمونه‌اش هم این که از چیزهایی که ازش به یاد می‌آرم، انگشت شصت‌اش بود که از کفش‌اش بیرون زده بود. با خنده ازش یاد می‌کنم و بعد هم بغض گلوم رو می‌گیره….

فرق دست سیاه با دست کثیف

Image from FIFA.com

– معلوم نیست بستنی‌هاش تمیز باشه یا نه. حالا بریم ببینیم اون کسی که بستنی می‌فروشه یک آدم سیاه پوست باشه.
= یعنی چی؟ فوتبال که نگاه می‌کنی، اون اولش هم یه توجه بکن که نوشته «سی نو تو ریسیزم». بلکه یه چیزی یاد بگیری.
– نه! منظورم اینه که دستش اون قدر کثیف* باشه که نفهمیم چه قدر چرکه!
= …
[واقعی]

یا ابالفضل‌العباس!
نژاد پرستی ایرانی پنهان نیست و کاملا آشکارا بیان می‌شه (دوستی اسم «نژادپرستی ناخودآگاه ایرانی‌ها» رو روش گذاشته. ولی من در مورد ناخودآگاه بودن‌اش شک دارم و به نظرم اتفاقا خیلی هم آگاهانه است). چیزی که از این هم دردناک‌تره اینه که مایه‌ی افتخار شخص گوینده هم هست. بارها شده که با بعضی از دوستان بحث کرده‌ام و سعی کرده‌ام قانع‌شون کنم که تفکرات نژادپرستانه خیلی هم مطلوب نیستن و انسان‌ها برابرن و رنگ و نژاد به تنهایی چیزی رو بیان نمی‌کنه. اگر هم هم‌چنان نژاد خودشون رو برتر می‌دونن، دست کم سعی کنن این مساله رو به صورت علنی بیان نکنن. احساس می‌کنم تا به این جا که تاثیری نداشته. متاسفانه حضور چند ساله در محیط مخلوطی مثل آمریکا هم الزاما کمک‌کننده نبوده. به این نتیجه رسیده‌ام که مذهبی بودن یا مذهبی نبودن هم تاثیری نداشته (چون این رفتارها رو از هر دو گروه به کرات دیده‌ام). دقیقا نمی‌دونم چه کاری از دست‌ام بر می‌یاد. اما خیلی دوست دارم هر کاری که بتونم انجام بدم بلکه تا حدی این تفکرات نژادپرستانه در مردم‌مون کم‌رنگ‌تر بشن. شاید یک انجمنی چیزی تاسیس کنیم دست کم دل‌مون خوش باشه.

* یادم نیست که طرف گفت دستش «اون قدر کثیف باشه» یا «اون قدر سیاه باشه».

دستور پخت غذای شبه چینی

با توجه به درخواست‌های مکرر مردم همیشه در صحنه، این دستور پخت یک غذای شبه چینیه و کمابیش با تجربه و مقداری هم مطالعه از منابع مختلف به دست آورده‌ام. به راحتی می‌تونین تغییرش بدین و به سبک مورد علاقه‌ی خودتون در بیارین (تصویر بالا هم یکی از محصولات خودمونه).

—————

آماده سازی

۶-) به مقدار مورد نظر پیاز (مثلا یک دونه نسبتا درشت) رو خورد کنین چنان که هر قطعه با قاشق چینی قابل برداشتن باشه. این پیازها قراره که بعدتر به چشم دیده بشن و به صورت مشخص خورده بشن.

۵-) سبزیجات رو اگر لازمه آماده کنین. مثلا بشورین و خورد کنین.

۴-) برای خورد کردن سبزیجات دقت کنین که به‌تره که زیاد ریز نشن چون که بعدتر نمی‌شه با استفاده از قاشق چینی خورده بشن و به‌تره که اجزای غذا دیده بشن (به نظر من).

۳-) توفو رو می‌تونین از فروشگاه‌های مختلف (و برای ساکنین تگزاس از فروشگاه اچ ای بی) بخرین. به‌تره که از نظر سختی مدیوم‌اش رو بگیرین (فکر کنم در سه مدل سختی ارایه می‌شه). بعد می‌تونین به قطعات مثلا دو سانت در دو سانت در دو سانت ببرین‌شون که برای سرخ کردن آماده باشن.

—————

پختن نودل

۲-) نودل رو می‌تونین از فروشگاه‌های مختلف و یا احیانا آسیایی بخرین. اگر هم از نودل استفاده نمی‌کنین، می‌تونین از برنج پخته استفاده کنین. حتا اگر برنج مونده داشته باشین، فرصت خوبیه که این‌جا مصرف‌اش کنین.

۱-) برای پختن نودل، طبق دستورش عمل کنین. چیزی خواهد بود شبیه به پختن ماکارونی و همین طور بعدش آبکش می‌کنین. بعد از اون آماده برای استفاده است.

—————

پختن گوشت یا مرغ یا میگو

۱) ماهیتابه رو داغ کنین

۲) روغن اضافه کنین (واقعا لازم نیست زیاد باشه، شاید چند قاشق غذاخوری هم کافی باشه)

۳) مواد معطر زیر رو اضافه کنین (کمک می‌کنن که گوشت یا مرغ یا میگو به همراه این‌ها بپزه)

– زنجبیل تازه‌ی خورد شده چنان که با قاشق چینی قابل برداشتن باشه

– سیر

۴) کمی تفت بدین

۵) مرغ (یا گوشت مخصوص این غذا که در بعضی فروشگاه‌ها هست) رو اضافه کنین

۶) هر از گاهی به هم بزنین

۷) سس سویا هم در صورت تمایل اضافه کنین (این باعث می‌شه که مرغ رنگ قهوه‌ای بگیره ضمن این که نقش نمک رو هم بازی می‌کنه)

۸) مرغ یا گوشت رو بیش از اندازه نپزین. این سرخ کردن نباید بیش‌تر از چند دقیقه طول بکشه.

۹) تمام مواد رو کنار بگذارین.

—————

پختن سبزیجات

۱۰) قاعدتا باید ماهیتابه‌تون الان خالی باشه (چون گوشت یا مرغ رو خارج کردین)

۱۱) اگر روغن تموم شده، کمی روغن به ماهیتابه اضافه کنین

۱۲) پیاز رو بریزین توی ماهیتابه و هر از گاهی به هم بزنین (سعی کنین تیکه نشن و شکل قشنگ‌شون رو حفظ کنن)

۱۳) دو دقیقه سرخ کنین

۱۴) قطعات کلم بروکلی رو بریزین

۱۵) سه تا چهار دقیقه سرخ کنین

۱۶) فلفل قرمز (یا فلفل دلمه‌ای یا مانند اون) رو اضافه کنین

۱۷) دو دقیقه سرخ کنین

۱۸) در تمام این مدت هر از گاهی سس اضافه کنین. این بستگی به خودتون داره. شاید چشمی بتونین به‌تر متوجه بشین که چه مقدار سس کافیه. توجه هم داشته باشین که سس سویا شوره و مقدار زیادش شاید غذا رو شور کنه

این یه ایده‌ی کلی بود برای اضافه کردن سبزیجات. با توجه به محتویات‌تون، می‌تونین متناسبا مواد دیگه رو در مراحل بالا اضافه کنین. مثلا هویج رو بین مراحل چهارده و پونزده اضافه کنین چون کمی دیرتر پخته می‌شه. به طور کلی می‌تونین سبزیجاتی مثل این رو اضافه کنین (تقریبا به ترتیب زمان پخت مرتب کرده‌ام):

– هویج (دیر می‌پزه)

– کلم بروکلی (دیر می‌پزه)

– کرفس (کمی دیر می‌پزه)

– بچه ذرت (با زمان پخت متوسط)

– توفو (یک مقدار خوبه که سرخ بشه که خودش رو بگیره و از حالت خمیری در بیاد)

– بامبو یا bamboo shoots که من این رو تا به حال امتحان نکرده‌ام و نمی‌دونم چه طوری خواهد بود. فروشگاه‌های آسیایی این رو دارن.

– یک جور نخودفرنگی اگه اشتباه نکنم که به اسم Snow Peas شناخته می‌شه (شاید از نظر زمان پخت متوسط باشه)

– مارچوبه (شاید با زمان پخت متوسط)

– برنج یا نودل (که همراه با سبزیجات سرخ بشه)

– جوانه – به اسم Bean Sprouts فروخته می‌شه (فکر می‌کنم زیاد پختن احتیاج نداشته باشه)

– قارچ که زمان پخت‌اش بستگی به خودتون داره. من ترجیح می‌دم که زیاد پخته نباشه که طعم‌ش رو حفظ کرده باشه. می‌تونین از قارچ سفید استفاده کنین یا از قارچ‌های تیره رنگی که توی فروشگاه‌ها هستن ولی گرون‌ترن. در ضمن اگر از قارچ سفید استفاده می‌کنین، برای این که قارچ‌هاتون سیاه نشن، بهتره که قبلش کمی در آب‌لیمو بخوابونین‌شون

– بادوم هندی (زمان پخت‌اش واقعا اون قدری مهم نیست)

– کنجد یا sesame که قیافه‌ی خوبی به غذا می‌ده

– جلبک یا seaweed (که زمان پخت‌اش بهتره خیلی کوتاه باشه چون که له می‌شه). پیشنهاد می‌کنم این رو آخر از همه اضافه بکنین و یک هم بزنین و غذا رو از روی آتیش بردارین

– پیازچه (که زمان پخت‌اش بهتره خیلی کوتاه باشه چون که له می‌شه). پیشنهاد می‌کنم این رو آخر از همه اضافه بکنین و یک هم بزنین و غذا رو از روی آتیش بردارین

– تخم مرغ (و یا تخم مرغی که کمی سرخ شده باشه و خودش رو گرفته باشه اضافه کنین)

—————

مرحله‌ی آخر

۱۹) مرغ یا گوشت رو هم به مجموعه اضافه کنین و یه مقدار هم بزنین که همه با هم کنار هم برای مدتی بوده باشن

۲۰) غذا آماده است!

—————

سس

من تا الان فقط از سس سویا استفاده کردم. اما یک جا دیدم که برای سس پیشنهاد کرده بود این‌ها رو با این نسبت با هم قاطی کنین:

۲۱) دو قاشق غذاخوری سس سویا

۲۲) دو قاشق غذاخوری آب یا آب مرغ یا گوشت که chicken broth هم گفته می‌شه

۲۳) یک قاشق غذاخوری سرکه

۲۴) یک تا دو قاشق غذاخوری سس فلفل و سیر آسیایی که asian chilly garlic sauce هم گفته می‌شه

—————

توضیحات

۲۵) اگر جزو سبزیجات‌تون زنجبیل هست، می‌تونین در مرحله‌ی ۳ زنجبیل اضافه نکنین یا کم‌تر اضافه کنین. بستگی به علاقه‌تون به زنجبیل داره

۲۶) موقع به هم زدن مواظب باشین توفوها رو خورد نکنین و با ملایمت و لطافت باهاشون برخورد کنین.

۲۷) از زیاد پختن یا اصطلاحا overcook کردن سبزیجات خودداری کنین

۲۸) اگر از سبزیجات آماده‌ی فریزری استفاده می‌کنین، دیگه شاید ترتیب خیلی مهم نباشه و همه رو بتونین با هم بریزین

۲۹) پیشنهاد می‌کنم مواد رو کم کم وارد کنین و هر از گاهی که پختن خارج کنین که هر قسمت از مواد وقت کافی و ماهیتابه‌ی کافی برای سرخ شدن بهشون برسه

سیستم‌های پیچیده – شانزده – پول‌دارترین فرد جهان پول‌دارتر است یا بلندقدترین فرد جهان بلندقدتر؟

مورد یک: در یک اتاق چند نفر نشسته‌ان (مثلا ده نفر). میانگین ثروت این چند نفر یک مقدار مشخصه. حالا پول‌دارترین انسان کره‌ی زمین رو به این چند نفر اضافه کنین (مثلا بیل گیتس یا وارن بافت). با اضافه شدن این شخص جدید، میانگین ثروت افراد چه قدر تغییر می‌کنه؟ مثلا شاید میانگین ثروت افراد در اول پنجاه هزار دلار بوده که با اضافه شدن شخص جدید میانگین به پنج میلیارد دلار می‌رسه. یعنی میانگین ثروت افراد اتاق صدهزار برابر می‌شه.

مورد دو: در همون اتاقی که گفته شد، میانگین قد افراد یک مقدار مشخصه (مثلا یک متر و هفتاد سانتی‌متر). حالا بلندقدترین انسان کره‌ی زمین رو به اون جمع اضافه کنین. میانگین قد چه قدر اضافه می‌شه؟ مثلا اگر ده نفر در اتاق باشن و بلندقدترین انسان قدش دویست و چهل و شش سانتی‌متر باشه، میانگین قد افراد جمع به صد و هفتاد و هفت سانتی‌متر می‌رسه. یعنی فقط هفت سانتی‌متر بیش‌تر از صد و هفتاد سانتی‌متر میانگین قبل از ورود این شخص!

دو مورد بالا مقایسه‌های خوبی هستن بین توزیع‌های نمایی توانی و نرمال. به خاطر محدودیت‌های بیولوژیکی یا محدودیت‌های دیگه، توزیع قد انسان‌ها نرماله. یعنی همگی حول و حوش یک میانگین هستیم و تعدادی کم‌تر هستن و تعدادی هم بیش‌تر. عملا هم قد از یک اندازه بیش‌تر یا از یک اندازه کم‌تر نداریم. در مورد وزن هم همین‌طوره. ولی توزیع ثروت بیش‌تر از توزیع نمایی توانی پیروی می‌کنه. در اون مورد این محدودیت‌ها رو نداریم و در نتیجه ثروت بعضی‌ها می‌تونه خیلی خیلی بیش‌تر افزایش پیدا کنه.

این متن برداشتی بود از صحبت‌های «استیون استروگاتز» در «مجموعه‌ی آموزشی آشوب».

پس نوشت: با تشکر از سولوژن به خاطر یادآوری عبارت درست قانون توانی به جای توزیع نمایی؛ هرچند که مطمئن نیستم که آیا power law رو درست ترجمه کرده‌ام یا نه

از التون جان

هوای نوشتن ندارم. قبلا هم شده بود که دوره‌هایی هوای نوشتن نداشته بوده باشم، اما این یکی دیگه خیلی طولانی شده. حالا یا آرامش پیش از طوفانه، یا ناآرومی در حین طوفان. به هر حال، این ویدیو از «التون جان» رو نگاه کنین و لذت ببرین. باشد که رستگار شویم.

تقارن

ساختار بالا که به Montreal Biosphere معروفه، در مونترال کاناداست. از نکات جالبش (که ناگفته پیداست)، تقارنشه. در ضمن اگه درست متوجه شده باشم، در کل این ساختار مثلث‌ها تشکیل شش‌ضلعی می‌دن به جز دوازده مورد که تشکیل پنج‌ضلعی داده‌ان. در شکل زیر بعضی از پنج‌ضلعی‌ها معلوم هستن.

منبع اولیه‌ام هم این کتاب بوده