All posts by روزبه

دیگه وقتشه – شش

در مورد این که چرا افراد تمایل زیادی دارن که به تکثیر بیولوژیکی فکر کنن، شاید توضیح‌های زیادی بشه آورد. یکی از اولین چیزهایی که به ذهن من می‌رسه، یک جور احساس ناامنی هست که سال‌ها، شاید هم ده‌ها یا حتا صدها و هزاران سال بوده که یقه‌ی مردم رو گرفته بوده (و الان دیگه تا حد زیادی یقه رو ول کرده). خطر از بین رفتن بچه‌ها همیشه وجود داشته و لازم بوده مکانیزم‌هایی باشن که بقای نسل رو به نوعی تضمین بکنن. اینه که شاید در خیلی لایه‌های سنتی، یکی از ابتدایی‌ترین کاربردهای ازدواج رو درست کردن بچه می‌دونن.

دیگه وقتشه – پنج

از کسی که بچه‌اش ازدواج کرده، اولین سوالی که می‌پرسن اینه که «بچه‌ها هنوز براتون نوه نیاوردن؟». خواهر من! برادر من! اول بپرس عروست و پسرت، دامادت و دخترت، با هم خوبن؟ با هم خوشن؟ زندگی‌شون رو غلتطکه؟ تا الان گهی شدن برای خودشون؟ بعد برو سراغ تولیدمثل. به خدا زندگی خیلی چیزهای دیگه هم داره. به خدا قسم!

دیگه وقتشه – چهار

چیزهایی مثل نوه آوردن بچه‌ها برای پدر و مادر، تنها نتیجه‌ی تکرار کورکورانه‌ی حرف‌هاییه که از بچگی شنیده‌ان و شاید حتا یک بار هم فکر نکرده‌ان.
خانوم‌ها! آقایون!
فکر کردین نسل جدید با نسل قبل‌اش خیلی فرق داره؟ اشتباه کردین! این نسل همون نسل قبلیه، با اندکی تفاوت. همون رفتارها، همون اخلاق‌ها و همون عقاید کمابیش وجود دارن. گاهی ظاهر به‌تری می‌گیرن، اما تفکر هنوز همون تفکره. کمابیش به سواد و تحصیلات و خانواده و مذهب هم ربطی نداره.

دیگه وقتشه – سه

به قول دوست، اون کسی که در مورد کشتی نوح می‌گه که محاسبات انجام داده و به این نتیجه رسیده که امکان نداره این همه گونه در یک کشتی جا بشن، معلومه که اصلا موضوع رو نفهمیده. به نظرم این‌جا هم قضیه همین‌طوره. کسی که نمی‌تونه رابطه‌ی عاطفی با یک بچه رو ببینه و ذهن‌اش تنها به سمت تکثیر می‌ره، اصل موضوع رو درک نکرده.

دیگه وقتشه – دو

یکی از فجیع‌ترین صحنه‌هاییه که تا به حال تنها در جمع ایرانیان دیده‌ام (شاید در ملت‌های دیگه هم باشه، من خبر نداشته باشم). خیلی از هم‌وطنان نمی‌تونن رابطه‌ی موفق و طبیعتا لذت‌بخش با یک بچه رو ببینن بدون این که به تکثیر بیولوژیکی فکر نکنن.

توضیح: نیاز به گفتن نیست که با این که این رفتار به طرز بدی بین هم‌وطنان شایعه، اما هستند استثناهایی که از این عادت پاک هستن. و اتفاقا همین افراد هستن که آدم رو امیدوار نگه می‌دارن.

دیگه وقتشه – یک

آرزو به دل موندیم که یک بار یک نفر به یک بچه توجه نشون بده و جمع کثیری از ایرانیان ذهن‌شون محدود به تولید مثل جن.سی نمونه. تصویر کاملا آشنایی داره: چشم و ابروهایی که با ولع تنگ و گشاد می‌شن و بالا و پایین می‌رن و مغزهایی که فکر می‌کنن کشف بزرگی کردن که فهمیدن فلانی بچه دوست داره، پس احتمالا بچه می‌خواد، پس «دیگه وقتشه»!

برای کسانی که به دنبال ساختن سریع وب‌سایت هستن

اگر قصد ساختن وب‌سایت برای خودتون دارین و نمی‌خواین که با مسایل هاستینگ و دامنه هم درگیر بشین، یک انتخاب خوب شاید باغ‌های دروپال باشه. اگر هم قصد ساختن سایتی ویکی‌گون دارین، شاید ویکی‌دات انتخاب خوبی باشه.

همه از دعای خیر مادر است و بس

«من هرچی که دارم از پدر و مادرمه. به هر جا که رسیدم و هر موفقیتی که کسب کردم از پدر و مادرم بوده. بدون پدر و مادرم هیچی نبودم و هیچی نمی‌شدم و در هیچ حال به هیچ جا نمی‌رسیدم».

احترام به پدر و مادر رو چیز خوبی می‌دونم و به نظرم برای داشتن جامعه‌ی خوشایند، خوبه که رواج داشته باشه. اما در عین حال ترجیح می‌دم که به صرف احترام، مسایل رو مخلوط نکنیم.

پدر و مادر بچه رو به دنیا آوردن. صرف این عمل به نظرم چیز قابل احترامی نیست. کار خاصی نکردن؛ غریزه رو دنبال کردن، نتیجه‌اش این شده. برای بزرگ کردن بچه زحمت کشیدن. دست‌شون درد نکنه، خیلی هم برای این همه زحمت احترام قایل هستیم و ممنون‌ایم. اما در عین حال خود بچه هم در مقاطعی زحمت‌هایی کشیده تا نتیجه‌ی نهایی این شده. یک فرزند ممکنه سال‌های سال درس خونده باشه، کار کرده باشه، سختی کشیده باشه و چیزی به دست آورده باشه. جا داره که برای این همه زحمت و تلاش ارزش قایل باشیم. احترام بگذاریم برای کسی که زحمت کشیده، رنج کشیده و درد کشیده که چیزی یاد بگیره یا کاری بکنه. ارزش گذاشتن به زحمت‌های فرد به معنای ارزش نگذاشتن برای پدر و مادر نیست.

به نظر من اون چیزی که اصل هست و موجودات رو قابل احترام می‌کنه، تلاش برای بقاست. اون کسی که تلاش می‌کنه، شایسته‌ی تحسینه. حالا می‌خواد یک مورچه باشه که داره جون می‌کنه که یک دونه رو جابه‌جا کنه یا یک دانشجو باشه که با بدبختی سعی می‌کنه درس بخونه. حالا این‌جا، این قضیه بیش‌تر به یک جور مشکل شبیه هست؛ شاید یک مشکل فرهنگی. وقتی یک نفر یک عمر کار می‌کنه و سختی می‌کشه، شرم داره که اعتبار بده به کار و تلاش. راحت نیست که صریحا بگه که کار کردم و تلاش کردم و از دیگران کمک گرفتم و نتیجه این شد. صاف می‌ره به سراغ پدر و مادر و تمام اعتبار رو می‌بخشه به اون دو نفر. دو نفری که حتما خیلی قابل احترام هستن، اما به هر حال نمی‌تونن نقش زحمت فرد رو حذف بکنن.

یک جور دیگه بگم: جامعه‌ای داریم که برای کار و تلاش و سختی کشیدن، اعتبار لازم رو نمی‌ده. نتیجه این می‌شه که در صورت کسب موفقیت، اولین کسی که به نظر می‌رسه، همون چیزیه که سال‌ها در گوش‌ها خونده شده: «تو هر چی داری از پدر و مادرته. هر کاری که کردی و هر چیزی که به دست آوردی، همه از دعای پدر و مادرت بوده…». مرد حسابی! اگه به جای احترام به تولیدمثل، کمی برای سخت‌کوشی و تلاش احترام قایل بودی، شاید وضعیت مملکت به این بدی نبود.

توضیح پایانی: نیاز به گفتن نیست که احترام به پدر و مادر به جای خود محفوظه. لطفا از گوشزد کردن وجوب احترام به والدین خودداری فرمایید!

1.166666666666

الان لوله‌کش به خونه‌مون اومده و داره شیر دستشویی رو عوض می‌کنه. دست‌مزدش هر ساعت هفتاد دلاره. من هم دارم هر لحظه به ساعت نگاه می‌کنم ببینم چه قدر تا این لحظه هزینه‌اش شده. وقتی گذشت هر دقیقه یک دلار و شونزده سنت هزینه داشته باشه، زمان خیلی زود می‌گذره. از ما گفتن.

پس‌نوشت: حالا آوازخوندن‌اش گرفته.
پس‌پس‌نوشت: الان برای دویست‌امین بار از خونه رفت بیرون که یک چیزی از ماشین‌اش بیاره.